عشق خواهد بود
آنجا که نخواهم بود
عشق میماند
در آن وقتی که حتی یک اثر از من در این دنیا نخواهد بود
عشق بی لبهای من هم غنچه میچیند
با لبانی تشنهتر
از خیسیِ لبهای تو صدها هزاران بوسه میچیند
از لبِ تکتک کسانی که زمانی پایشان بر خاکِ این دنیا رسد او بیسوال و بیجواب
خوشهخوشه زنبق و آلاله میچیند
عشق بعد از ما
برقِ چشمانِ تو را چون نورِ فانوسی درونِ آینه
انعکاسش میدهد تا بینهایت
در میانِ ماهرویانِ جامعه
بیمن و بیتو بَـرَد برقِ نگاهت
دل ز دلداران دگر بار و دگر بار
آنچنان که بُـرد از من
در همان دیدارِ اوّل
هـوشـیاری را به یکـبار
قرن بعد از قرن هم گر بگذرد باز
میتپد قلبی پس از قلبِ دگر
واقف بر این راز
عشق میداند که انسان
طالبِ این جوشـش است
عشق میفهمد که بیآن
زندگی تنهای تنها
قـصّـهٔ تدریجیِ فرسایش است
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.