سه شنبه ۲ بهمن
یار بی دل شعری از محمد شمس باروق
از دفتر دفتر باران نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۸ ۱۱:۱۵ شماره ثبت ۷۸۵۱۸
بازدید : ۴۸۴ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب محمد شمس باروق
|
عالم را اسیر خود کرده ای
تاریخ را مبهوت خود
چه دست ها آلوده به خون
فرهاد کوه کنی بیشه کرد
مجنون، مجنون شد
حافظ برایت غزل نوشت
مولوی تو را سخت خواند
حافظ از تو آسان یاد کرد
گلستان سعدی بی تو پژمرد
خیام، رباعی را شناخت
باباطاهر دوبیتی سوزناک سرود
شهریار به پای ثریا پیر شد
نیما تمام عمر قصیده ساخت
شاملو آیدا را پیدا نکرد
تو دختر همسایه بودی
مشیری بیتو از آن کوچه گذشت
سیبی که حمید مصدق چید
از دستان تو به خاک افتاد.
تو فرشته تمام شاعران
مخاطب همه شعرهای من
یک روز لیلی
یک روز شیرین
روز دیگر ثریا
اما در شعر من تو گمنامی
اگر سیل اشک با شعله عشق مان در هم آمیزد
در میان آب و آتش در برت خواهم گرفت
در وصف چشم شهلایت رباعی زیبا خواهم سرود
کمان ابروانت را مضمون قصیده ای بلند خواهم کرد
گونه های گلگونت را را در ترجیع بندی نغز خواهم گفت
چقدر دلم می خواهد غزلی شیوا در وصف دلت بگویم
اما افسوس که تو دل نداری
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود
در وصف حضرت عشق