پنجشنبه ۲۹ آذر
|
دفاتر شعر باقر رمزی ( باصر )
آخرین اشعار ناب باقر رمزی ( باصر )
|
لاف شعور
هر که در جام عبث غوطه خورد پنهانی
جام پندی دهد او را که شود زندانی
برو ای دختر رز بوسه بر آن جام بده
بوسه ات دست مرا داده به این ویرانی
از چه رو می چشم این غربت تنهایی را
از چه رو می دهی هر کوچه به دل دالانی؟
در مقام شب تاریکِ گریزان ز فروغ
مرغ حق در شب تاریک شدم می دانی؟
همه شب تا به سحر فکر من آن است که یار
از نقابش بکشد چهره، شوم نورانی
ای صبا در سفر عشق مزن لاف شعور
که در احوال تو شب مانده و شب ظلمانی
باصر از جام سبو و گذر عمر مگو
خاک کاشان تو دیگر نشود بستانی
عمری از سفره و بازوی خودت نان خوردی
تا جبین ات به عرق حک شده بر پیشانی
باقر رمزی باصر
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین سرودید
دستمریزاد