منظومه حیدربابا یا «حیدربابایه سلام» سروده ماندگار شهریار است. حیدربابایه سلام به معنای سلام بر حیدربابا به ترکی آذربایجانی سروده شده است و افراد متعدد آن را به فارسی برگرداندهاند. متن شعر حیدربابا و ترجمه آن را در
(گروه فرهنگ و هنر ستاره )بخوانید.
حیدربابایا سالام یا حیدربابایه سلام (به فارسی: سلام بر حیدربابا) که اغلب به صورت کوتاه «حیدربابا» خوانده میشود، منظومهای به ترکی آذربایجانی از اشعار ترکی محمدحسین شهریار است. عقیده راسخ آذریها بر آن است که ترجمه حیدربابا به فارسی و هر زبان دیگر زیباییها و گیراییهای آن را میکاهد و با خواندن ترجمه فارسی هرگز نمیتوان حس و حال شاعر را درک کرد؛ لیکن برای آشنایی مخاطبان فارسی زبان حداقل با محتوای حیدربابا ناگزیر از درج ترجمه فارسی آن شدیم.
جزئیات شعر حیدربابا
حیدربابا نام کوهی در کنار روستای خشکناب زادگاه و محل زندگی شهریار در کودکی است. شهریار با مخاطب قرار دادن کوه، ابتدا از بیوفایی دنیا و فانی بودن آن سخن میراند. در ادامه شعر توصیفات زیبایی از طبیعت روستا ارائه میدهد. توصیفات او آنقدر بیریا و به زبان عامه مردم نزدیک است که احساسات همگان را درگیر میکند.
این اثر در ۱۲۱ بند نوشته شده است که ۷۶ بند آن متعلق به قسمت نخست میباشد. از این شعر به عنوان شاهکار ادبیات ترکی یاد میکنند که به بیش از ۸۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده است.
نکته حائز اهمیت در وزن شعر این است که وزن حیدربابا بر خلاف اکثر اشعار کلاسیک ترکی آذربایجانی که عروضی هستند، بر اساس وزن هجایی است به این ترتیب که مصرعها از سه قسمت «چهار، چهار، سه» هجایی تشکیل شده است.
ترجمههای بسیاری به نظم و نثر از حیدربابایه سلام در دست است که معروفترین آنها ترجمههای بهروز ثروتیان و کریم مشروطه چی (سونمز) هستند.
در اینجا فقط سه بند از این شاهکار را همراه با آهنگ آزری
تقدیم میگردد
به مناسبت روز شعر و ادب پارسی ( روز شهریار ) بر همه ی فرهیختگان فرخنده باد
1
حیدربابا چون بغُرّد رعد در آسمان
حیدربابا ایلدیریملار شاخاندا
سیلابهای تُند و خروشان شود روان
سئللر سولار شاققیلدییوب آخاندا
صف بسته دختران به تماشایش آن زمان
قیزلار اوْنا صف باغلییوب باخاندا
بر شوکت و تبار تو بادا سلام من
سلام اولسون شوْکتوْزه ائلوْزه!
گاهی رَوَد مگر به زبان تو نام من
منیم دا بیر آدیم گلسین دیلوْزه
6
حیدربابا، ز راه تو کج گشت راه من
حیدربابا، یوْلوم سنن کج اوْلدی
عمرم گذشت و ماند به سویت نگاه من
( عمرم گذشت و دیر شد نیامدم )
عؤمروْم کئچدی، گلممه دیم، گئج اوْلدی
چه آمد بر سر زیبا رویان زادگاه من
هئچ بیلمه دیم گؤزللروْن نئج اوْلدی
هیچم نظر بر این رهِ پر پرپیچ و خم نبود
بیلمزیدیم دؤنگه لر وار، دؤنوْم وار
هیچم خبر زمرگ و ز هجران و غم نبود
ایتگین لیک وار، آیریلیق وار، اوْلوْم وار
76
حیدربابا، همیشه دلِ تو شاد باد!
حیدربابا، سنوْن گؤیلوْن شاد اوْلسون
تا دنیا دنیاست شیرینی کامت زیاد باد!
دوْنیا وارکن، آغزون دوْلی داد اوْلسون
وین قصّه از حدیث من و تو به یاد باد!
سنن گئچن تانیش اوْلسون، یاد اوْلسون
به همه بـگو پسر شاعرِم ، شهریارِ من
دینه منیم شاعر اوْغلوم شهریار
عمری است مانده در غم و دور از دیارِ من
( عمریست غم روی غم تلنبار میکند )
بیر عمر دوْر غم اوْستوْنه غم قالار
روح شهریار شعر و ادب معاصر شاد