سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        باد آمد و قحطی شد و باران نیامد ....

        شعری از

        محمد علی شیردل

        از دفتر شعرناب نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۱ ۰۹:۵۳ شماره ثبت ۷۵۴۸
          بازدید : ۱۳۰۶   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد علی شیردل

        خورشید غمناک است ، بس غمناک و غمناک 

        تب دارد این سلطان زرین فام گویا ....

        روزی رسانِ  دشتِ  گلهای دمن نیست ، گلها اسیر دستهای  باد شومند

        با مرگ در حال نبردی نابرابر  

        در آسمان  ,  ابر سیاه ِ  تیره خندان

        اما زمین ِ تشنه  در بند زمستان....  با سردی خشک ,, در حال جنگ است

        می گرید این گوی سراسر آتش و عشق,  

        فریاد می دارد گریبان چاک کن ابر، بر حال عطشان زمین باید بگریی

        ای شاه زرین تاج  ، ای خورشید ، برخیز

        فرمان بران تا ابرها باران ببارند

        من روزگاری سبز بودم ، باورت هست ؟

        دنیا اسیر جمبل و جادوی من بود   

        باد آمد و قحطی شد و  باران نیامد ....

        من ماندم و  سوز عطش با کوله باری ,  از خاطرات ضجه های این درختان

        ,  در بستر خویش ، دستم به روی دست , در اندیشه ی مرگ  

        آیا هنوزم ....... این ابرهای تیره فرمان می برندت ؟

        یا نه دوباره ترکه های سرد وحشی ، بر پیکر بی جان ما خوش می نشیند ؟

        من از درازی شب یلدایی سرد  , می ترسم  و اندیشه ی  هولناک دارم .....

        آیا دوباره ، چشمهایم  بر قبای سبز درختان .......  خواهد گرفت نور ...؟؟؟؟؟

        آیا دوباره بر زمین مرده ی من ,  باران رحمت نقش خواهد بست روزی ؟؟؟؟؟؟

        آیا دوباره ...... من  جرعه ای از عشق  خواهم خورد با یار ؟

        آیا دوباره ....برف سفید بی ریا از آسمانها .... بر دشتهای خالی ام خواهد نشستن ...

        امیدوارم ....

        امیدوارم ....

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال
        نادر امینی (امین)

        نسیم عطر قرانی بهارم می کند هردم چو برخوانم یکی آیه زاسرابا دم وبازدم

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2