يکشنبه ۲ دی
مرز دست ها شعری از محمد رسول باوندپور
از دفتر حسرت نوع شعر
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۱ ۰۳:۴۲ شماره ثبت ۷۱۵۷
بازدید : ۱۱۵۴ | نظرات : ۱۴
|
دفاتر شعر محمد رسول باوندپور
آخرین اشعار ناب محمد رسول باوندپور
|
بین ِ شالیزار و صبحی دلپذیر
نم نم ِ باران و یک رنگین کمان
شاپرک , دنبال ِ سنجاقک دوید
ما دو تا دنبال ِ آن ها , نغمه خوان
گرمی دستت , به قلبم می رسید
گوییا با پلک هایت می تپید
عکس چشمت , کنج ِ چشمم لانه ساخت
قطره ای از گونه ات پایین چکید
اشک با گلخنده ات معنا گرفت
آمد و آرامش از اعضا , گرفت
بر گلی با او کشیدم صورتت
بین بزم ِ خاطراتم جا گرفت
باد بر مویت هجوم آورده بود
من کنار ِ یاس , محو ِ دیدنت
مخفیانه در پی تعقیب ِ تو
تا ببینم حالت ِ گل چیدنت
می دویدیم از دو جانب , سوی هم
چند گامی مانده تا پیوست ِ تو
یک گل ِ سرخ از نشان ِ عاشقی
مرز ِ بین ِ دست ِ من تا دست ِ تو
از کتابم , صورتم دل می کند
محو می گردی تو با یک شاخه یاس
خنده ای از روی معنی می زند
می رود استاد بیرون از کلاس
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.