« بذر نكويي »
به باد خرمن مردم مزن ،كه بي هنري است
رموز علم و ادب را بـجو ، كه باهنري است
بكار بذر نكويي ، كه پيـر دهقان گفت:
كس اَر زِ خرمن خود مي خورد،چنان شكري است
هـر آنكه باهنر است و نـدارد علم و ادب
به مثل بار كجس،در رديف كج سيري است
هـر آنكه با ادب و علم مي بُوَد نيكوس
ادب به هركه بُوَد،آن به مثل يك گُهري است
هنـر نمايـي هـر كس ، بدون علم و ادب
هر آنكسي كه چنينس،خودش چو يك خطري است
هنـر زِ بـي ادبـان آزمـودم و ديـدم
به چشم بي بصران،چون نشان بي بصري است
هنـر نـمودن و بـر خلق سـرزنش كـردن
طريق بي ادبان مي بُوَد و كينه وري است
هـر آنكه بـر بشـري كينـه اي روا دارد
برون زِ جاده ي انصاف و رسم هر بشري است
طريق بـي ادب و بـي هنـر بُوَد حتماً
به نزد اهل خِرد ، بي ثبوت و بي خبري است
در آن زمان كه همه كار آدمي غلط است
اگر هنر به تو باشد، به راه چاره گري است
حسن تو علم و ادب را اگر رها كـردي
بدان كه هر هنري بر تو بوده است،ضرري است
٭٭٭
حکیمانه و زیبا بود