يکشنبه ۱۱ آذر
|
آخرین اشعار ناب مهدی محمدی
|
1
پدرم گچ کار است
با دستهایش
صورتم را سفید میکنم
2
میوهی ممنوعه است،
طلاق
از خانه رانده میشوند کودکان ما
3
بر دوش تو سوار میشود
و میروی
گفته بودم
ماه
کوچه گردت میکند داهول
4
پدرم با آجر
من با واژه
میخواهیم دنیا را بسازیم
5
گوش تا گوش میسوختم
خورشید
حرفهای ناگفتنی بسیار داشت
6
گفتی بخوان تا بخوانمت
غافلی گویا
از این که میخوانمت
7
موشها گندمهای خانه را جویدهاند
مستقیم و غیر مستقیم
به من میگویی صبور باش
8
به دل کردم
که هر چه از سر وا میکنم
نمیشود
9
خودم را
دور میزنم
میرسم به خودم
10
همچنان بیهیچ عائله
سر میکشم
تنهاییِ خویش را
11
ورود هواپیمای جنگی ممنوع
آسمان
مهد کودک پرندههاست
12
از دهان پارهی کفش،
به گوش میرسد . . .
بوی فقر
|
نقدها و نظرات
|
درود مهربان سپاسگزارم از لطفتان تابنده و پاینده باشید با مهر | |
|
درود استاد مهربان سپاس از محبت تان اشعار شما زیبا و دلکش است تابنده و پاینده باشید | |
|
سلام بانو از لطف همیشگی تان بی نهایت سپاسگزارم از خداوند برایتان طلب خیر و برکت می کنم تابنده و پاینده باشید | |
|
سلام و درود سپاسگزارم از نگاه زیبایتان دلتان بهاری | |
|
درود مهربان سپاسگزارم بدون شک نگاهتان زیباست شادکام باشید | |
|
درود مهربان آن شعر را پیشتر خوانده ام اما چشم می آیم سپاس از دعوت تان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
همگي موثر و زيبا بوند