بخش دوم: درباره شعر
در این چهارپاره، شاعر آکنده از آرزوهای التزامی است که خواسته های دلش را به تصویر و پردازش شاعرانه میکشد علی رغم اینکه بر دترمینیزم (جبر) طبیعی واقف است که قلبش مابین دنده سوم و هفتمِ قفسه سینه در قفسی محکم زندانی است و بال و پری را هم برای پرواز ندارد تا به رهائی دست بیابد. یک آرزوی دست نیافتنی در شاعر در نوسان است. اگر منظور شاعر از رهائی دلش ، شکستن جبر سنتهای خانوادگی و فرهنگی عشق در مد نظر باشد، در بطن شعر به آن اشاره نشده است.
در اینجا لازم به تذکر است دل به منزله یک پمپ، مواد غذائی مایع را به سایر اندامهای بدن میرساند و دارای تجهیزات لازم بیولوژیکی، احساسات، عواطف، هومونهای عشقی و غیره را ندارد و به طور غیروابسته از مغز و سیستم اعصاب مغز فعالیت میکند. بنابراین عشق از طریق قلب یک خطای رایج کل بشریت است.
همه انسانها از طریق مغز دوست میدارند، عشق میورزند، احساس میکنند، سمپاتی و آنتی پاتی از خودشان نشان میدهند، علت همه ازنزجارات و تنفرات، علایق و عدم علایق، امیال و آرزوها، شادی و غصه، انعکاسات، هیجانات، رفتار، فکر و حافظه در مغز موجودند زیرا که مغز همه تجهیزات بیولوژیکی، اندامهای حسی، هورمونهای عشقی و غیره را دارا میباشد.
بنابراین شاعر در بیان آرزوهایش با دلی گرفته و گرفتار در قفس و پر از غصه، با خستگی از زمین، با بال و پر بستگی به منزله پرنده ای تنها در پای کوهی پر از برف و سرمای ناامیدی ایستاده است که هر لحظه در خطر ریزش بهنمی قرار دارد و به خود امید پرواز میدمد تا به اوج آسمان پر بکشد.
شاعر به منزله یک سنسوآلیست مابین زمین و آسمان آلترناتیو یا شاخص دیگری را پیدا نمی کند و با یک "پرش تخیلی به سوی گنبد سرخ" دوباره آرزو میکند به زمین به منزله "قفس هستی اش" بازبگردد.
در بند آخر شعر، دریچه قفس باز است و شاعر بازهم خسته از زمین و در شرف پراوز است. شاعر در منطق ارسطوئی خر بوردیانت (Burdinat) در دو راهی مابین آسمان و زمین از خود سلب آرامش کرده و در اتخاذ تصمیم خودش در دنده خلاص ابدی قرار میگیرد.
تکرار مکررات در کلیت شعر ذائقه زیباشناسایه خواننده را کرخت میکند و شعر از بیان دیالکتیکی در انسجامش عاجز است.
با بهترین آرزوهای شاعرانه
درودسوگندعزیزم
شعربسیارزیبا وبااحساسی بود افرین
کمی نواوری هم داشت
قلم خوبی داری احسنت
الحمدالله وزن واهنگ شعرات بهترشدن
فقط بایدکمی بیشتردرموردقالبها مطالعه کنی
این شعرغزل نیست یک چهارپاره است...
چهارپاره یا چارپاره یکی از قالبهای شعر فارسی است. این قالب در شعر کلاسیک فارسی تازه است و پس از مشروطیت در ایران رواج یافتهاست. چهارپاره از دوبیتیهایی با معنای منسجم تشکیل شدهاست، با این تفاوت که برخلاف دوبیتی، معمولاً مصرعهای اول با مصرعهای دوم و چهارم همقافیه نیست و از لحاظ وزن نیز کافی است که مصرعها هموزن باشند.[۱]و مصراعهای زوج همقافیهاند. از معروفترین شاعران در این قالب میتوان از حسین علیزاده یاد کرد.
البته دریکی ازبندها ش قافیه مشکل داره
دراین بیت:
دوست دارد ز خنده ناله کند
که چرا برنخواسته است از او
که چرا وقت گریه می خندیم
که نیابد کسی خبر از او
این بیت ردیف داره ازاوردیفشه اما کوقافیه اش؟
کتاب ارایه های ادبی سوم دبیرستان انسانی بهترین منبع برای مطالعه ی قالبهاست
آفرین برتلاش وروحیه ی نقدپذیرت عزیزم
ان شاالله که همیشه موفق باشی