يکشنبه ۴ آذر
سرزمین گمشده ام شعری از رسول رفیقی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۷ ۱۱:۴۱ شماره ثبت ۶۷۱۶۳
بازدید : ۴۰۸ | نظرات : ۱۲
|
آخرین اشعار ناب رسول رفیقی
|
صدای سکوت
چمدانم را پر کرد
همیشه قدم های آخر
ته مانده ی دلبستگی ها را
پژواک می کنند
آرام آرام
تعلقم به کجاست
چه سرزمینی ست
میراث گاه ابدی ام
مردمک چشمان
کدام عابر عصیان گر
تلالو یک عشق را
نهادینه می کند
در من
و با صدای
کدام قناری
بیدار خواهم شد
سرزمین گمشده ام
قدم هایم را
بسوی خودت
بکشان
که در بیکرانه ات
رها شوم
و بی هیچ واهمه ای
ذوق کنم از شوق
بدون ترس از اخبار جنگ
بدون درد، زخم، کودتا
بدون اجبار انتخاب
بدون دست های آلوده به خون
سرزمین گمشده ام
فرا بخوان مرا
که نفس های واپسینم را
خلاص کنم
در فراسوی آزادیت
که سرمست از
بوی عطر خاکت
اهدا می شود
دست هایم
در
بادهای موسمی ات .
رسول رفیقی
|
نقدها و نظرات
|
سلام .سپاسگذارم جناب صبی عزیز🌷🌷🌷 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسيار زيبا و جالب بود