تو حرف می زدی
تو شعر می شدی
ما مات و مبهوت
ما درهم و گیجِ تو
ژرفای کلامت
طنین سحر انگیزی بود که
ما را با خود می بُرد
رهایمان می کرد
در سرزمین تابناک خاطراتِ فوتبال
باورش ناممکن بود
کسی کنارمان بود که
شیوای بیانش شورانگیز و محال
نمی خواستیم تمام شود
نمی خواستیم پایان بگیرد
سرای صوتِ نابِ تو
گویی تلاطم یک عشق ابدی
در تو در توی نگاهت خیمه زده بود
برای منی که جنونِ این عشق
از کودکی در استخوانم جا شده بود
تو مرحمی بودی برای تمامِ نرسیدن ها
امجدیه فراموشت نخواهد کرد
تو را که سکوهایش
با تو آرمانی شدند
به راستی چه کسی خواهد آمد
که داستان یک رویداد ساده را
به زیبایی و صلابت تو
به تصویر بکشد
که تا به خودمان می آمدیم
اشک تمام چشممان را فرا گرفته بود
از میان میلیون ها تماشاچی
از سالیان دور تا به حال
بی گُمان تو بی تکرار ترین بودی
چرا که عشق را
می شد از نفس به نفس کلام تو خواند
امجدیه فراموشت نخواهد کرد
تو را که بیکران بودی
تو را که تصویر سراییت
به جنونمان می کشید از عشق
من
با تو تکامل یافتم
با تو به عشق رسیدم
و با یک توپ که
انگار معشوقه ی مادر زادی ام بود
با خاطرات تو سفر می کردم
و کوچه به کوچه ی جهان را
دروازه ها و چمن ها
استادیوم ها و بزرگان را
گشتیم
لذتی فراتر از این هیجان نبود
چه کسی خواهد آمد
که گوش هایم
طنین صدایش را به جان بخرد
و دلم دعا کند
کاش کلامش پایان نگیرد
تو از لا به لای تاریخ آمدی
بگو کجا گُمت کردیم
که این چنین هاج و واج شده ایم در نبودنت
دست هایم را بگیر
می خواهم در پستوهای خاطراتت
غرق شوم
دست هایم را بگیر
ای مُفَسر جادویی خاطرات ناب .
تقدیم به بزرگ مرد و کارشناس و مفسر بی بدلیل فوتبال ایران زمین جناب استاد دکتر حمید رضا صدر عزیز،، روحت شاد دوست داشتنی ترین مرد ..
رسول رفیقی . تیر ماه ۱۴۰۰
امید که قرین رحمت حق باشد