سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        سنتور،خاطره ...

        شعری از

        محمدمهدی مهرآیین

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۷ ۰۰:۵۵ شماره ثبت ۶۷۰۶۸
          بازدید : ۵۲۴   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب محمدمهدی مهرآیین

        یاد آنشب کز سر شب تا سحر بیدار بودم ،
        از زمان وارسته گشتم از جهان بیزار بودم ،
        بی خیال از حال مستی ، شور و حالی داشت هستی ، برکنار از کوی و هستی درکنار یار بودم ...

        قصّه ات در دل نهفتن ؟
        یا به رویایِ تو خفتن ؟
        هِی نگفتن ؟؟؟ !!!

        در شباب آشفته خویم ،
        گندم و جو گشته مویم ،
        هان بگویم ؟ یا نگویم ؟
        گر چه از دیدارِ او بیمار بودم ...

        یکشب او از در درآمد ، گفتم آن هجران سرآمد ... ؟!
        دیگر اکنون دلبرِ من ، یارِ من ، تاجِ سرِ من مینشیند در برِ من ؟! میخرامد ؟!

        ماهِ من در دستهایش کیف و درآن ساز دارد،
        تا که سازِ خویش را از ضربه خوردن باز دارد ،
        سُرمه زن آن مه میانِ محفلِ ما ؟
        وصله وصله وه چه صد شد مشکلِ ما ...
        ... یادم رفت بگویم آن صنم صد ناز دارد ...

        هم نفس با شعلهء دل شور میزد ،
        گاهی از ماهور میزد ...
        باز یادم رفت بگویم ،
        آن صنم سنتور میزد ...
        بر سرِ سیمِ سبک مضراب میزد ،
        محکم و بی تاب میزد ...

        من به فکر همنوازی ، دستهایم را به بازی
        میگرفتم در برِ خود میزدم بر پیکر خود ...

        وه چه سازی ... !
        بَه چه موزون مینوازی ... !!!

        ماهِ من با ضربهء خود از خودش هم دور میشد ...
        با ملائک جور میشد ...
        محفلِ ما بی نهایت با لطافت
        بی نهایت باحسادت ،
        پر زشادی
        پر زحسرت
        محفلی پر شور میشد ...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۷ ۲۱:۰۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سمانه باقرزاده
        پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۷ ۱۲:۱۲
        احسنت
        لايک
        خندانک
        خندانک
        محمدمهدی  مهرآیین
        جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷ ۱۸:۲۲
        سپاس فراوان از شما ، با احساسترین و مهربانترین
        مردم دنیا
        خندانک
        خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷ ۱۹:۰۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سیدابراهیم میری ((سید))
        شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ ۱۰:۲۷
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4