سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        رقیه نامه

        شعری از

        مرضیه سادات هاشمی

        از دفتر شکوفه ی پاییز نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۷ ۰۳:۴۴ شماره ثبت ۶۶۶۹۱
          بازدید : ۴۸۹   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مرضیه سادات هاشمی
        آخرین اشعار ناب مرضیه سادات هاشمی

        پدر 
        ای واژه ی رفعت گرفته
        در خیال های خاطرم
        چشم هایت عاریتِ تعبیرِ جنون
        به صد لیلاوقیس.
        مرا تشنگی
        مرا عشق
        مرا درد
        تو را تختی به زیبایی تشت طلا
        تو را کجاوه ای به شکوه نی
        و شبیخونِ شبانه ی حضورت
        بر جان بی رمقم پدر
        تمام تو اینجا
        مهمان دست های کوچکم ...
        باشد...پدر
        #مرضیه سادات هاشمی
        #رقیه نامه
        ...
        #مرضیه_سادات_هاشمی
        در تب غفلت 
        خفته گان خفته اند
        و هذیان از 
        صورتشان میریزد.
        هر سو آتشی افروخته
        غرب_
         چنگ شقاوت 
        با  انگشتان نکبت 
        شرق_
        نی غم
        بر لب‌ فقر ...
        های و هوی شنید
        نسیمی وزید
        از پشت کوهسار 
        مردان روییدند
        چه کم اما پر
        چه زود اما حیف
        چون اذرخشی کوتاه
        یلدا نور گرفت
        مریم سفیدتر شد
        ستاره بارید
        تا
        هنگامه ی هنگامتان رسید.
        تا عشق
        برگی از شاخه هایتان چید
        چشم لاله را برقی سرخ گرفت
        خاکی ،روسری جنگ از سر برداشت
        دستی تو را 
        به جمع مهوشیان برد
        وقتی رعد امد 
        چشمان عمو بسته بود
        و قلب هایی در قمقمه
        یخ زده 
        وقتی هوا روشن شد
        خواهرم افتاب را
        در عبور از خانه مان دید
        همان ثانیه ای که
        باران حسابی باریده بود.
        رنگ تردید از دل من هزار بار رفت
        دستان مادرم
        گرد پنجره ها راگرفت
        غم در لحن پدر
        شاد بود.
        ‌فصل داغِ عجیبی بود
        آیه ها 
        نور میدادند
        ودرد 
        همچنان گرم صیقل دادن من بود
        پایت بریده شد
        تا احساس های حَلَبی
        پایشان از حَلَب بریده شد....
        سیرهای کوهی
        دلشان برای کوهپایه ای ها میسوخت
        بی آنکه از دستانشان
        کمی سخاوت بریزد
        از زبانهایشان
        ترحم می ریخت:
        «چرا کنگرها
        تقسیم نمیشود.»
        مرضیه سادات هاشمی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        يکشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۷ ۰۹:۴۰
        سلام مهربان عالی بود ممنونم لذت وافر بردم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عليرضا حكيم
        يکشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۷ ۱۱:۲۵
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۷ ۱۸:۳۲
        درود بانو
        زیبا و جالب بودند خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۷ ۰۸:۳۸
        خندانک خندانک خندانک
        درود
        زیبا بودبانوجانم خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        علی مزینانی عسکری
        يکشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۷ ۰۵:۱۲
        سلام و عرض ادب
        احسنت...
        صبحی دیگر و خواندن سروده ای زیبا گرچه غمگین اماشاعرانه خلق شده و لذت بردم از احساس و روانی قلم پرتوان شما
        خندانک خندانک خندانک
        احمدی زاده(ملحق)
        احمدی زاده(ملحق)
        يکشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۷ ۱۳:۴۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۷ ۱۹:۴۵
        درود گرامی خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی   صادقی
        سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۷ ۱۷:۱۷
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6