خسته ام

درودبرادربزرگوارم
شعربااحساسی بود
از آنجایی که می دانم روحیه ی نقدپذیری دارید به مواردی برای بهترشدن شعرتون اشاره می کنم
وبااجازه تون تیک نقدهم می زنم تادیگردوستان تازه کارهم استفاده کنند ازمطالب آموزشی .....
شعرهای شماراکه می خوانم یاداولین اشعارخودم می افتم
معمولا وزن وقافیه اش بدنبود
اما اشکالات زیادی همیشه داشت اما استادان خوبی داشتم که با وجود اینکه تازه کاربودم بسیاربرمن سخت می گرفتند وانگار که املا تصحیح می کردند ازهمون ب بسم الله شعرم ایراد می رفتند واولا ناراحت هم کمی میشدم چون تازه کاربودم اما الان هروقت یادشون می افتم دعاگوشون هستم وهمیشه ممنونشون
چون هرچه الان دارم ازسختگیریهای این عزیزان بود که سرلج افتادم وشعرام روبه پیشرفت شد....
الان هم شعرشما وزن وقافیه اش بدنیست وباتوجه به اینکه استعداد کلاسیک سرایی دارید می دانم که باتلاش ومطالعه ی بیشتر شعرمعاصرهم زبان قلمتون تغییرخواهدکرد هم تصویرسازیهاتون بهترخواهدشد وهم دایره ی واژگانتون وسیع تر وهم موضوع اشعارتون ازحالت تکراری خارج خواهدشد

گفتن ازغم وحسرت واندوه درون خوبه اما کمی باید تنوع بدین به تصاویرشعرتون

معمولا یک غزل همیشه بایک بیت گیراوطوفانی ومحکم وباتصویرسازی عالی بایدشروع شه تامخاطب رابه سمت خودش جذب کنه که من به عنوان یک مخاطب این ویژگی رادر بیت اول نمی بینم
کلمات بی قراری مرده ام دل شکسته ام واینا کلیشه شده اند
همینهارا اگرهمراه کنیدباتصاویری بهترونوتر دلنشین ترخواهدشد
مثلا بیت ابتداییتون رااگه دقت کنید

بی قرارم بی قرارم روزگارا خسته ام
مثلا به جای بیت اولش من بیتی اینگونه دارم خودم
درکوچه های بی قراری خانه دارم

خشم طوفان در دلم باشد ولی لب بسته ام
ویابیت دومش

دردلم طوفان به پااما به لب قفل سکوت
اگه دقت کنیدازحالت سادگی اولیه درآمد و تصویر بهتری دادم بهش
حرف یکیه اما باتصاویرمتفاوته
گذشته ازاین که این بیت ضعف تالیف هم داره

بی قرارم بی قرارم روزگارا خسته ام

خشم طوفان در دلم باشد ولی لب بسته ام
دردلم می باشد دراصله

می تونیدبگید
خشم طوفان دردلم می باشدولب بسته ام
تابهترشه
یادربیت دوم مصراع دومش
بدیدم وبشکسته ام درست نیست
دیدم وشکسته ام بایدباشه
می توانستیدبگویید
ازغم دوری یاران درخودم شکسته ام
تازبانش روان وامروزی شه
وبه همین ترتیب بیت چهارم
هم مصراع دومش یه ازجاافتاده
اینجارو می گم

زندگی بر من حرام و زندگانی خسته ام

باید بگید از زندگانی خسته ام
بیت ششم وهفتمتون تصویرسازیش خوبه بخصوص ششمی بهتره

ای اجل با داس مرگت گندم جانم بچین

تا به یارانم رسانی چون بسی دل بسته ام
اگه باداس خشمت بودبهتره البته
چون اجل ومرگ یه معناداره...
وهمچنین
دراین بیت هم ضعف تالیف هست
چون که شیرین ها ز دستم رفته شد بشکسته ام
رفته است بایدمی بودرفته شددرست نیست
دردوبیت هم ازیک قافیه استفاده کردید
شکسته ام دوبارقافیه شده
وهمچنین بسته ام
لب بسته ام ودل بسته ام درواقع قافیه نمیشن وعیب قافیه داره

خلاصه ی کلام اینکه نیازمند ویرایش اساسی ازلحاظ ساختاروشکل ظاهری است
وهمچنین زبان شعربایدامروزی ترشه وتصویرسازی بهتروموضوعات اشعاتون تازه تر بایدبشه
امیدوارم که جسارتم روببخشیدبرادربزرگوارم
استعدادتون خوبه اگرکمی بیشتر شعر معاصر بخونیدمطمانم پیشرفت می کنیدچون ذهنتون موسیقیایه ومشکل وزن وآهنگ ندارید
بسیاربخونیدشعرکم کم آثارش رودراشعارتون خودتون حس خواهیدکرد
موفق باشیدان شاالله