دوشنبه ۳ دی
روح سمّی شعری از بهمن بیدقی
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ دیروز شماره ثبت ۱۳۴۶۱۱
بازدید : ۳ | نظرات : ۰
|
آخرین اشعار ناب بهمن بیدقی
|
روح سمّی
گول خوردم ، با ابلیسِ نگاه ت
قر و فر خوردم ، با بابلیسِ موهات
تو اِی معشوقه ی چون دنیا ، دروغین !
با تو نرسیدم ، به حیاتی شیرین ،
پُراز رؤیا و مراد
یه پاپاسی عشق نیافتم ،
نه در رفتارت و نه ،
درآنهمه یکریز،
ترنم ها و زمزمه و اوراد
تشنه بودم اما ،
خشک بود آن روحِ فرات
بسته بود برعطشم رود فرات
کارهایت ،
بر اصولِ خوبِ قرآنی نبود
حتی نبود براساسِ انجیل و، تورات
آهی از اعماق جان خویش کشیدم
پَرم را زدم درونِ آن دوات
جوهرمشکی عزادار تو بود
جوهرقرمزعزاداربرای خونِ من که ریخته شد
به جُورِ آن کاردِ سمّیِ بسی حاجت روات
حالا روحم سمّی است ،
از یه روحِ پُر سواد
اما بی تدبیر،
همچون کِی قباد
زخمی از زنی گرفتارِ مواد
بهمن بیدقی 1403/10/1
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.