جمعه ۲ آذر
بی سر و ته! شعری از حامد بیدار کهنمویی
از دفتر طنزونه نوع شعر دوبیتی
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۶ ۱۸:۴۳ شماره ثبت ۶۳۴۳۱
بازدید : ۷۵۸ | نظرات : ۲۰
|
دفاتر شعر حامد بیدار کهنمویی
آخرین اشعار ناب حامد بیدار کهنمویی
|
شب از این پنجره ها میگذرد خانه کجاست
دست بر موی زمختش بکشد شانه کجاست؟
مدعی ناقل بیماری سل بود که مُرد
جیک مستانه مزن باز بگو لانه کجاست؟
انتهای هدفش یک وانتِ پیکان بود
حرف میبافت که روی دگرش شیطان بود
ساعتی چند به خواب ابدی رفت ولی
ساعتی بعد در اندیشه خود حیران بود
گور باباش که صبحش ندمد من چه کنم؟
صبح فرداش به موهای سرش پنجه کنم
نارفیقان همه در بند کمندت هستند
برسد لحظه ی موعود، قدم رنجه کنم
احتمالا عددش خوب حساب آمده بود
به تمرُّد شکنی نایل و قاب آمده بود
مدعی کیسه ی زر دوخته بود از شادی
نزد ارباب به ایراد و عتاب آمده بود
قاضی انگار که امشب نگران است همی
کبدش چرب ولی لب شکران است همی
نکند فایده مضراب، که یخ آب شده
طلبش ملعبه ای با دگران است همی
احتمالا به تناسخ برسد اما خوب
اندکی بعد به پاسخ برسد اما خوب
ترک دورانِ گذر عادت بی حاصل شد
مدتی بعد به یک جنبه ی راسخ برسد ،اما خوب
|
نقدها و نظرات
|
درود استاد | |
|
درود عجم بانو | |
|
ممنونم از شما سعي ميكنم در كإرهاي بعد رعايت كنم | |
|
درود بر شما | |
|
حقيقتا اصلا فكر نميكردم به تأييد هم برسه اما انگار بد نبوده | |
|
سلام درود بر شما ممنونم | |
|
درود بر شما | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شورانگیز و زیبا بود