پنجشنبه ۶ دی
|
دفاتر شعر مرضیه سادات هاشمی
آخرین اشعار ناب مرضیه سادات هاشمی
|
مریم من...!
شب هایی که یقینِ من
عصمت را میان موهای تو میبافت به خاطر دارم
اول بار که کودکت را در اغوش گرفتی
دیدار تماشایت میکرد
تا روزهای نمور
آن درخت را که در هیاهوی کودکی ات گوشواره هایت پایش ماندگار شد یادت هست
و این اخری ها
گوشواره ات از زمین برایت میوه های خشک میداد.
وبرگ های زرد یاسش به زمین می ریخت
مریم
تقصیر دستان تو نبود
که آب چشمه ای که میاوردی
مسمومِ اندیشه های ناپاک شده بود.....
عشق برای تو پیراهن
سبز کهنه ای با وصله ها و دکمه های قدیمی بود
و سکه هایی که به وسکتت دوخته بودی
با جیرینگ جیرینگ های نقره ای
تیک تاک جهان را برایت می دوخت
درب دوم;
تو بادبادک زیسته ای
پس مرگ تو را در قفس چگونه باور کنم!
تو از فرقه
آزاد ترین هایی
که در قید هیچ دین
نیستند
و از بهشتی که از خط و خال خیالی ساخته اند رهیده ای.
نمیدانم هنوز میان خاموشخانه ات
سازی میزنی
سیاه موی و جلالی
ورقه و گلشاه
یوسف و زلیخا
برایم از عاشقانی که بهم رسیده اند بگو!
از ابروهای پیوندی!
مریم به من بگو
در میان اشوب گرسنگان چه می کردی.
شعار برهنه از دهان تو به شیشه های بیچاره می ریخت.
زنان هنوز هم تقدیست میکنند
چه محال شده ای!
مریم من...!
#مرضیه_سادات_هاشمی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.