93 - نسلِ عزادار!! -1396/7/11
کی میشود بیدار
نسلِ عزادار از گران جانی
اینجا زمینِ کربلا از انجمادِ ایده ها سرد است
از عقده ها تاریک و وهم آلود و ناپیدا
پیچیده در این کوچه ها آوازِ بی فرجامِ تکراری
پیراهنِ یوسف شده پرچم
بر نیزه های شامیانِ حیله و تزویر
فرزندِ شش ماهه شده غلطانِ خونِ بیگناه خویش
سخت است این مقطع، ندای دینِ اصلاحات
سردارِ آزادی
تنها تر از دیروز
با یک ندای سبز
در جاری همواره تاریخ
فریاد می دارد :
ای خلق های بی شمار
ایمانتان با خود
یک جمله از نوع نگاه مردمان را من نمی خواهم بپرسم چیست
دین شما با من نمی باشد
آزاد باشید آی انسانها
از منتهای فقر و جور و جهل
اینجا و آنجا
در همه احوال
آگاه از اوضاعِ ملکِ خویش...
تاکید می دارم :
من در میانِ خیلِ انبوه شمایانِ همه تاریخ
پیرو نمی خواهم!!
آیا رسد یاری مرا از راه ؟
یا میشود دستی مرا همراه ؟
این ذهن ها آیا بکار افتد ؟
یا می شود فکری هوادارِ عدالت، صلح، آزادی ؟
در سیرِ تاریخِ سراسر ظلم و پر اندوه این مردم
هم جنگ و هم تحمیق و هم غارت
روزی فرا آید جهان، سرشارِ انسانیت و عرفان... ؟
زرتاب، کم گریه کن و زاری
بس کی شود ما را
اینجا عزاداری
بیدار شو
اندیشه کن
همراه شو با خیلِ مشتاقانِ آزادی
#زرتاب
پ-ن : "نسلِ عزادار" سروده ای به مناسبت سوم عاشورا
نیمایی بسیار زیبا و خوش آهنگ
موثر و پر معنی
در وصف مصیبت عاشورا