دوشنبه ۲۸ آبان
|
آخرین اشعار ناب محمد حسن ایوبی
|
تو که از خیال من میگذری. . .
رد پایی میشود هر بار این معبر پست. . .
پی رد پای تو ببین چگونه میدوم. . .
تو ببین چگونه من خود را به آتش میزنم. . .!
میسوزم!
گر گرفته همه ی جانم را. . .
و هراسان میدوم سوی سراب. . .!
تو که نیستی. . .همه ی دریاچه ها خشک شده اند. . .
تو که نیستی. . .عطشم لبریز است!
خبر از دریا نبود. . .
آنقدر در این مسیر افتادم. . .
آنقدر از تن سخت سخره ها غلطیدم. . .
نیمه جان انگار خاموش شدم. . .!
من فراموش شدم. . .
تا زمانی که دوباره از خیالم رد شدی. . .
باز رد پایت اینجا ماند و رفتی بی درنگ!
لحظه ای پیش که سوی رد پایت امدم. . .
جان نیمه سوخته ای شد عایدم. . .
با همان نیمه سبز قلبم اکنون راهی ام. . .
و اگر این سرنوشت من و توست. . .
با همان نیمه ی نیمه های قلبم. . .
روز و شب،در هر زمان. . .
به امید وصل باتو. . .
به امید چیدن و بوییدنت. . .
و سر انجام که تو در دل من میرویی. . .
راهی ام و...راهی ام و...راهی ام!
"محمدحسن ایوبی"
1396/3/22
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام جناب استکی با حضور همیشگیتان شرمنده ام میکنید. . .حضورتان مستدام | |
|
سلام عزیز دل سپاس که خواندی خوشحالم که پسندیدی | |
|
سلام جناب انصاری عزیز و بزرگوار همراهی شما مایه دلگرمیست | |
|
سلام جناب پارکی عزیز نظر لطف شما را خواندم حضورتان را میستایم | |
|
سپاسگزارم جناب میری عزیز! | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.