«لیل الرغائب »
امشب شب دلدادگان دل شکسته است
عاشق اگر هستی بیا ، دلبر نشسته است
لیل الرغائب شد ، اگر حاجت تو داری...
با دل بیا ،که سفره رحمت گسسته است
امشب دلم پُر درد شد یارب نظر کن تو...
بال و پر مرغ دلم ، بازم شکسته است
امشب سیاوش با دلی خونین به سجده
در کنج میخانه ، به دنیا چشم بسته است
یارب دلم صد پاره شد ، از داغ لیلایت
حاجت فقط دارم بر آن عهدی که بسته است
گفتی گناهانت بیامرزم در این محفل
باری پُر از توبه به دوشی هست ، که خسته است
آه ای کریم ، بر رخ کشیدی تو کرامت را
پس کو؟بده حاجت که عاشق دل شکسته است
آن سیلی نقدی که گفتی ، به ز حلوا هاست
بر من عطا کن ،بال پروازم شکسته است
امشب سیاوش باز هم بیتاب و بی خواب است
چون شمع سوزانی به ویرانه نشسته است
من خونبهای این دل خونین را خواهم
خون بر جگر کن ، آنکه قلبم را شکسته است
بر استخوانم خورده تیغ جور ، این سنگدل
بشکن دلی را که دل من را شکسته است
محراب من میخانه و سجاده ام جام است
جامی که لبریز از می ، خونابه بسته است
امشب دلم فریادها دارد ز لیلایت
کو صور رستاخیز؟چرا صورم شکسته است؟
آری ، تو میزبانی و من هم مهمان هستم!
بنگر که مهمانت ، چقدر مغموم و خسته است
بر سفره ننشینم و لب روزه نگه دارم
تا حاجتم ، چون نامۀ مسدود و بسته است
یا مرگ، یا لیلا، و یا قلب مرا پس ده!
زشت است بگویند، خوان بی برکت گسسته است
امشب سیاوش ، دادخواه این دل تنهاست
دادی که مهرش روی پیشانی نشسته است
VSHسیاوشSIA
1395/1/27
بسیارزیبابود