سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        یاران دلسوخته

        شعری از

        محمد شمس باروق

        از دفتر ره عشق نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶ ۲۳:۰۰ شماره ثبت ۵۶۵۶۸
          بازدید : ۴۸۷   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

         
        یاران بهتر از جانم
        در عالم کودکی چه رویاهایی داشتیم
        دنیای کوچک و بی آلایش
        دوستان در کنارهم
        شاد و بی کینه
        رها می شدیم در دشت های دوستی
        سبز و سبزتر
        به دنبال عشق های ساده و قشنگ
        بازی های کودکانه
        تفنگ بازی ُ حمله به دشمن فرضی
        چه خوب ادای بزرگان را در می آوردیم
        دوستان همه شاد و بی کینه
        مهربانی سید را سبد سبد جمع کردیم
        آواره وتشنه دوستی بودیم
        با باقر وداریوش ونوید دنیای مردانه ای داشتیم
        دنیای تجربه و خیال انگیز
        با عین اله  و فتح اله ، عارف ، بهمن چه روزگاری داشیم
        همواره ناتمام ُ تشنه دوستی بودم
        از سادگی اسمعلی و از وفای چهار فصلش
        یاران
        با حوصله تمام حرف های مرا می چیدند
        من بحث آفتاب را در روی سن نمایش پهن کردم
        شهریار و بهلول چه زود از ییلاقمان کوچ کردند
        ملکعلی . صادق . اردشیر
        در نوجوانی به شهادت لبخند زدند
        و سهم مساوی برداشتند
        بال گرفته و در افق نا پدید شدند
        و خدا من تنها شدم
        ساکنان فصل دوستی کجایند
        شما در نوجوانی مردان مردغیرت را معنا کردید
        ما به خیال خود بزرگ
        افسوس حقیر و حقیرتر
        از خود لحظه ای خجالت کشیدم
        ومن حسود نبودم
        در نقش سپیدار ، نام آنها
        آزاد و سرفراز
        پرشور بلند ، هر لحظه در تلاش
        دیدارتان ترنم باران
        بدرود یاران
        چه شکوه در گروه سرود سرودید
        یادت هست گفتی
        امراه از فصول درد ها سبک گذر کن
        اهل کدام ساحل عشقی
        ای قاصد محبت باران
        رفتی
        هنوز حرفهایت را تکرار می کنم
        و من همچنان اشک می ریزم
        دایان گلیم یولا سالیم
        خوش گونومده سنن گئدی
         
        محمد شمس باروق
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۶ ۰۸:۳۰
        درود گرامی
        ایام تسلیت خندانک
        صحبت  پارکی ( صُبی )
        چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۶ ۱۳:۳۰

        شاعر فرزانه
        جناب محمد شمس فاروق
        نستالژی از روایتی تلخ وشیرین
        مرسی بسیار زیبا و دلنشین از پس این مهم سربلند بر خاسته ای...متشکرم
        سلام
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۶ ۱۳:۳۶
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        میرعبدالله بدر
        چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۶ ۱۳:۳۶


        سلام و درود بر شما .
        .
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3