يکشنبه ۴ آذر
گُل/ سُرخی شعری از صحبت پارکی ( صُبی )
از دفتر حریم عشق نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵ ۲۲:۵۸ شماره ثبت ۵۲۱۱۷
بازدید : ۵۰۹ | نظرات : ۲۷
|
دفاتر شعر صحبت پارکی ( صُبی )
آخرین اشعار ناب صحبت پارکی ( صُبی )
|
درشبی تلخ
که محاق
در محک ماه
پریشان می گشت
--
لاشه ی سرخ نگاه
می نشیند
به کمین
بر لب چاه
--
می چکاند
به غرض
روی لبم
زمزمه ای
تُند تر از
سدر و کافور و کمی فلفلک سُرخ و سیاه
--
وقت پیروزی معنا بر فُرم
به تن ام
می ریزد
شعر درماندگی از
خستگی نبض نگاه
--
اشک بی تابی
فروریخت
به دامان دل ام
سیل
سرازیر شد از
کوچه ی بخت
پای بی حوصله ام
خورد به سنگ
چشم - بسته
زمینگیرم کرد
--
ماه
به جولانگه تنهایی ما
هم ! همه ها را دوشید
مثل دوشیدن شعر
از رگ خشکیده ی پستان حزان
--
چه بگویم :
که در این وانفسا
خانه ای ست امن مرا !!
در حصاری که شب و روز
به عدالت ! در آن یکرنگ است
--
و
تو! ای دوست
تو ! ای بازمانده ی بند نفس ام
اندکی یاد کنید
خاموشی سنگین خیابان ها را
در بهاری
که فراموش شده است
گُل / سُرخی
هنوز تب دارد
--
نعره ها می دانند
از نفسِ بادِ جنون
روییدنِ فریاد
جوان خواهد شد
مثل پژواک صدا - در کوه ها
--
شعله سوزان
اگر ! از
بحر خزر برخیزد
نور می پاشد
به جهان
جنگل سُرخ گیلان
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.