سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        عاقله ی شهر

        شعری از

        هانا زارعی

        از دفتر مجموعه ی دختر مردم نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۵ ۰۲:۰۱ شماره ثبت ۵۰۶۹۲
          بازدید : ۳۴۴   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        گفتند مرا عاقله ی شهر، وَ دیدند
        با آمدنش، عقل سلیم از سرِ من رفت
        گفتند مده دل به دو چشمان سیاهش
        دل دادم و ظالم به یکی  پلک زدن رفت
        گفتند تنت باد سلامت، وَ ندیدند
        با رفتنِ او، جانِ من از قالبِ تن رفت
        گفتند که عادت شوَدَت، باورشان نیست
        مرگِ تنِ من بود که تا مرزِ کفن رفت
        #هانا_زارعی
        ۷
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        جمعه ۱۶ مهر ۱۳۹۵ ۱۹:۰۱
        سلام و درود بر شما بانو زارعی بزرگوار دست مریزاد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۶ مهر ۱۳۹۵ ۱۸:۲۲
        درود بانو
        غمگین و زیباست خندانک خندانک
        ژاکان باران ملکشاهی
        پنجشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۵ ۱۲:۲۸
        درود خانم زارعی
        شعر زیبا و دل انگیـــــــــــــــــــزی بود ، موفق باشی
        سمانه هروی
        جمعه ۱۶ مهر ۱۳۹۵ ۰۸:۵۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        باقر رمزی ( باصر )
        جمعه ۱۶ مهر ۱۳۹۵ ۱۳:۴۸
        خندانک خندانک خندانک
        ابر زندانى باد
        باد زندانى دشت
        چه كريح است اين روز
        روز آوارگى خون حسين
        كه به ما آموزد؟
        كه در اين قافله با رهگذران
        بايد از ابر گذشت
        بايد از باد گذشت
        بايد از آب گذشت
        بايد از خون گذشت
        تا رسد پاى ملائك كف دست
        روز آوارگى خون حسين
        كه به ما آموزد؟
        كه پُر از شبنم بود
        شاخه‏ى شهد گلابى سپيد
        كه لب بام ابد ناپيداست
        كاش از رود فرات كاسه پُر مى‏كرديم
        تا رسانيم به دشت
        تا رسانيم به خاك
        تا رسانيم به لب
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        باقر رمزی باصر
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0