پنجشنبه ۱ آذر
\ راز آهوی آبستن ایل \ شعری از عیسی نصراللهی( تیرداد)
از دفتر غم نامه نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۵ ۲۲:۴۷ شماره ثبت ۵۰۰۷۲
بازدید : ۶۶۱ | نظرات : ۸
|
دفاتر شعر عیسی نصراللهی( تیرداد)
آخرین اشعار ناب عیسی نصراللهی( تیرداد)
|
دردی سترگ در درونم رخنه کرده بود
دردی غریب و قشنگ
ناز آهوی ایل و نگره ی رهگذران....
به گمانم زمان دوست داشتن بود
یک هاله ی بی فروغ،حوالی " خویشتن "
کسان قبیله به پیشواز بهار آمدند
و
یکریز با اسبان امید، راز دره ی مرگ را می کاویدند
بوی نان برشته ی دخترکان
بوی تنوره ی همزادگی...
دشت را سرآغازی بود
ناله ی بوفی پیر کمی آنسوی آلاچیق
کدامین شوم و زاری را برای یادگاران سرای خویش می افکند؟
زنان بی سرخاب نا امید
همان پیکاره های پشته ی نرینه گی
نفس در نفس مردان پرادعای رنجور
راه غریب کوهستان نافرجام درنوردیدند
روزها پشت شب پلید افسرده در مدارایی جانکاه:
انتظار خواهش و تمنایی شدند
و
پریشیده و ناخوانا به استقبال هم آغوشی تیره گی رفتند
دو سوار در بی انتهای ابدیت
پیکره ی کوهستان خالی تنهایی شدند
ردی از خون انگار
تولد همزادی از جنس تن آهوی آبستن از مرگ است
مردان یکی یکی دردی عظیم در درونشان رخنه کرده بود
عیسی نصراللهی 95/6/17
|
نقدها و نظرات
|
درودهاوسپاس ها استادنصراللهی بزرگوار به خاطرحس خوب وآرامش بخشی که آفریدید تشکرشمااساتیدحق پردازوداناوبزرگوار اجرتون باخدا وان شاءالله همیشه نویساوسلامت باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.