يکشنبه ۲ دی
\ خاطره ی واقعی- و شعر \ شعری از عیسی نصراللهی( تیرداد)
از دفتر غم نامه نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۸ شهريور ۱۳۹۵ ۱۷:۱۱ شماره ثبت ۵۰۳۱۹
بازدید : ۷۰۰ | نظرات : ۶
|
دفاتر شعر عیسی نصراللهی( تیرداد)
آخرین اشعار ناب عیسی نصراللهی( تیرداد)
|
همیشه خودم را بزرگ می پنداشتم.احساس میکردم باید زود بزرگ شوم- زودتر از بقیه به رودخانه ی فصلی و غیرفصلی پایین آبادی دوران طفولیتم قدم بگذارم" قلاب ماهیگیری ام را در درون آب بیندازم و سریعتر از رفقا بگویم: ماهی اول را دشت کردم" اینها در ذهنم بود حوالی 67-68 تازه جنگ خانمانسوز مرز انگار داشت رخت بر میبست...روستا شلوغ شده بود...صدای آژیری- گریه ی زنی( شویشان در بین راه مواصلاتی بر اثر انفجار مین ، پایش قطع شده بود) سری خاراندم و دوباره مشغول ماهیگیری شدم...
جامه ی آفتاب گرفته و رنگ رورفته ام را برداشتم/ ماهیان اسیر را در آب رها کردم...چیزی در درونم نجوا میکرد: فردا روز اول مدرسه ی من بود.....کاش ( مادرم) کیف و کوله ام را آماده میکرد. به بدرقه ام می آمد( حیف، که آیه ی خدا را گم کرده بودم )
یاد سروده ی زیر افتادم
( ماه کودکی )
باز هم یاد و بهار کودکی ...
کودکی و کودکی و کودکی
باز هم مهر است و آغوش کتاب
آه، سارا نیست بر این سفره آب؟
یاد دارم مادرم،یک روز سرد :
قفل کیف و دفترم را باز کرد....
خط زدم،خط مینوشتم یکسره
در همان باغ خیال و خاطره...
بوی مهر است و تشرهای مدام
خنده ی تلخ دبستان پیام....
مشق کبرا را تو میدانی کجاست؟
کودک دندان شیری،روی پاست؟
اول سال است و من افسرده ام
بهر مهر رفته، من هم رفته ام...
یاد دارم روز اول خوب بود
مهر اول،خانه ی پر شور بود
خانه ی دوم برایم خاطره ست
قصه ی کفش سپید پاره است
" بازگرد، ای پند آغاز نخست "
زاغک ساده ز روی شاخه جست؟
بازگرد و بازگرد و بازگرد...
ای دبستانی ترینم، بازگرد...
عیسی نصراللهی/
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بهتر نبود در قسمت مطالب ارایه شود؟
عیدتان مبارک