سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        \ خاطره ی واقعی- و شعر \

        شعری از

        عیسی نصراللهی( تیرداد)

        از دفتر غم نامه نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۸ شهريور ۱۳۹۵ ۱۷:۱۱ شماره ثبت ۵۰۳۱۹
          بازدید : ۷۰۰   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عیسی نصراللهی( تیرداد)

        همیشه خودم را بزرگ می پنداشتم.احساس میکردم باید زود بزرگ شوم- زودتر از بقیه به رودخانه ی فصلی و غیرفصلی پایین آبادی دوران طفولیتم قدم بگذارم" قلاب ماهیگیری ام را در درون آب بیندازم و سریعتر از رفقا بگویم: ماهی اول را دشت کردم" اینها در ذهنم بود حوالی 67-68 تازه جنگ خانمانسوز مرز انگار داشت رخت بر میبست...روستا شلوغ شده بود...صدای آژیری- گریه ی زنی( شویشان در بین راه مواصلاتی بر اثر انفجار مین ، پایش قطع شده بود) سری خاراندم و دوباره مشغول ماهیگیری شدم...
        جامه ی آفتاب گرفته و رنگ رورفته ام را برداشتم/ ماهیان اسیر را در آب رها کردم...چیزی در درونم نجوا میکرد: فردا روز اول مدرسه ی من بود.....کاش ( مادرم) کیف و کوله ام را آماده میکرد. به بدرقه ام می آمد( حیف، که آیه ی خدا را گم کرده بودم )

        یاد سروده ی زیر افتادم
        ( ماه کودکی )


        باز هم یاد و بهار کودکی ...
        کودکی و کودکی و کودکی
        باز هم مهر است و آغوش کتاب
        آه، سارا نیست بر این سفره آب؟
        یاد دارم مادرم،یک روز سرد :
        قفل کیف و دفترم را باز کرد....
        خط زدم،خط مینوشتم یکسره
        در همان باغ خیال و خاطره...
        بوی مهر است و تشرهای مدام
        خنده ی تلخ دبستان پیام....
        مشق کبرا را تو میدانی کجاست؟
        کودک دندان شیری،روی پاست؟
        اول سال است و من افسرده ام
        بهر مهر رفته، من هم رفته ام...
        یاد دارم روز اول خوب بود
        مهر اول،خانه ی پر شور بود
        خانه ی دوم برایم خاطره ست
        قصه ی کفش سپید پاره است
        " بازگرد، ای پند آغاز نخست "
        زاغک ساده ز روی شاخه جست؟
        بازگرد و بازگرد و بازگرد...
        ای دبستانی ترینم، بازگرد...

        عیسی نصراللهی/
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۹ شهريور ۱۳۹۵ ۱۹:۵۲
        درود بزرگوار
        بهتر نبود در قسمت مطالب ارایه شود؟
        عیدتان مبارک خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شهنی
        پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۹ ۲۰:۴۴
        درررود
        بسیار
        زیبا
        و
        عاااااااالی


        *_꧂🌸☘️჻*
        🌸 🌿 *꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸_____*
        ☘️჻🌸🌿
        شنبه ۳۰ اسفند ۱۳۹۹ ۱۱:۳۶
        درود استاد خندانک
        پاینده باشید
        سال نو بر شما مبارک باد خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2