پنجشنبه ۲۹ آذر
راه عاشق! شعری از محمد حسن ایوبی
از دفتر گام های عاشقی نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۵ ۰۱:۵۷ شماره ثبت ۴۹۸۴۹
بازدید : ۶۲۴ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب محمد حسن ایوبی
|
صحبت از عشق شد و. . .ناله ی پردرد شدیم!
در مسیر سبز آن. . .در بلندای مسیر سختمان. . .
بار ها مرد شدیم!
عشق رفتار غریبی میکند!
آتشی کم میفروزد در دل دیوانگان. . .
تا که آهسته بسوزاند دل این عاشقان. . .
سوخته جانان!
زندگی را دوست میدارند چنان. . .
که به سوختن عادتی همواره دارند و خوشند!
بی توجه به دل خویشند و راضی از قدر. . .
به تماشایی،نگاهی قانعند!
عمری از وصف دل سوخته شان گو سخن. . اعتنایی به
کلامت نکنند!
جمله ای از حال یاران نیارید به لب. . .به کلامی ز رخ
یار دگرگون میشوند!
عشق رفتار غریبی میکند!
گر در این راه بمانی رنج و افتادن تحمل بکنی. . .
او به زیبایی گشاید قفل آن بسته دری. . .
که شب و روز خدا سینه اش کوفته ای!
صحبت از عشق بس است!
زین به بعد باید که معشوقت ستایش بکنی. .
این سفر دیگر به فکر تو و تصمیم تو نیست. . .
جز رسیدن به هدف. . .
جان دادن در عمل،
چاره چیست؟
این سفر گاهی به اشکی،درب ها را میگشاید!
گاه جان را میدهی. . .مانده ی راهش میشوی!
از دو چشم خیس و جان!
باید گذشت. . .
بی سر و چشم باید سوی یار خود برفت!
هان ای ساعی این را عظیم!
گر به جان آمده ای،عاشقی. . .
معشوق خودت دراین زمان یافته ای!
جان بخواه از یار جانی. . .
زندگی را از دوچشمانش ببین. . .
خسته ی راهی و بی جان. . .
شانه هایش را،
دو دستش را،بگیر!
حال سر بر شانه اش. . .
خواهی بخواب. . .
خواهی بمیر!
"محمد حسن ایوبی"
|
نقدها و نظرات
|
درودتان ممنون که به یک از اولین سروده های بنده سر زدید مهرتان جاودان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زنده باد بحرطویل دلنشینی خواندم از قلم پربار شما