شنبه ۳ آذر
بگویم یا نگویم!؟ شعری از علی غلامی
از دفتر غرور پاییز نوع شعر افراغ اندیشه
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵ ۱۹:۲۳ شماره ثبت ۴۹۱۸۹
بازدید : ۱۳۲۳ | نظرات : ۵۰
|
آخرین اشعار ناب علی غلامی
|
بگویم یا نگویم!؟
یک مشت نقاب شده ایم
از بس خیره ماندیم
در قاب زندگی به ساعت ها
نه کسی منتظر است
نه کسی چشم به راه
می گویند رسم زندگی همین است
.
دردهایمان....
به امید آنکه گذشت زمان دراز
به سودشان بوده باشد
پخته تر،روشن تر،نیرومندتر
و کامل تر کامل شده اند
با ضربه پر طنین
ساعت سرگذشت مان
ساعت زندگی مان
ساعت هستی مان
فراموشکاری
با یک سرهم بندی کور
بدی های ما مثل کتیبه ها
حک می شود بر پیشانی ما
افتخارات ما
قاب کهنه تقدیرنامه ای در اتاقی تنها
.
انگار تنهایی ما
فقط ادعا دارد
بس که دیوار دل هایمان کوتاه است
با یک ذوق هوسباز
ایستاده هنوز
در پی چیزهای هرگز ندیده گشتن
با یک بدگمانی از سر نومیدی ها
آنجا که پای خود در میان باشد
ما کجا و شناخت خود کجا!
.
بگویم یا نگویم!؟
رسم تو هم چنین است....
بی تفاوت نیستیم
پر از منطق هایی مسئول
فقط دیگر کسی
برای کسی متفاوت نیست!
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
علی غلامی - مرداد 95
شهر من کرمانشاه
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
قاب می گیرم
مبادا؛
از چشمانت بیفتند.بداهه
درود بر تو مهربان همتبارم