دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر رحیم نیکوفر ( آیمان )
آخرین اشعار ناب رحیم نیکوفر ( آیمان )
|
امروز جمعه بود
سهم من ،
پشت کوههای دور
دور از دسترس
غمگینانه
آرام
آسوده گرفت
تا من
گر بگیرم
از دلتنگی آن لحظه
دست دراز کردم سویش
اما نشنید غروب_ مرا
رفت
چادر سیاهش
باز کرد از سر
تا آرام آرام
پهن شود
روبروی دیدگان من
و من
باز در دستانم جا ماند
شعرم
مرا شب کرد
آن که
رنگ طلا گونه اش سرخ شده بود
او داغ_ رفتن بود
ولی من
ماندن را در دل
زمزمه میکردم
حال در تنهایی تاریک خود
واژهء بی خیال
روی لبانم
مرا جستجو میکند
باز فردا
در آغاز
شنبه
روی اولین نردبان هفته
روی دلتنگی خود
یک پا ایستاده ام
تا آمدنش
منتظر
ودر دستم شعر
ولی ..
آه که چه دغدغهء شومی
جاری خواهد شد
باز هم
ازتیک تاک ساعتهای سکوت
رحیم نیکوفر
جمعه تیر 95 شب
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود برادرخوبم
زیبا قلم زدید