دوشنبه ۵ آذر
هست آیا نفَسی آرامش؟ شعری از وحیده پوربافرانی
از دفتر پندار نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۹:۱۷ شماره ثبت ۴۶۱۳۸
بازدید : ۵۲۷ | نظرات : ۲۸
|
دفاتر شعر وحیده پوربافرانی
آخرین اشعار ناب وحیده پوربافرانی
|
زیر این پوسته ی نازک و ظلمانیِ شب
هست آیا نَفَسی آرامش؟
می شود یک سرِ سوزن رنگین
نقش کمرنگِ غنودن با تو
پشتِ این تیره ی خنثی، شبِ خوار از خواهش؟
می شود طرحی از انگیزه کشید
روی بی ذوقیِ چشمانِ اتاق؟
یا که از غربتِ یخ بسته ی این پنجره ها
چشمِ دل دوخت به سبزینه ی باغ؟
می شود رنگِ صداقت پاشید
روی اندیشه ی عصیانگرِ عشق؟
یا که در حسرتِ یک آه...هوس
گُم نشد در تبِ ویرانگرِ عشق؟
می شود رنگِ خلوصِ گلِ سرخ
جامه ی نابتری در بر کرد؟
یا که هر لحظه ی تابنده ی خوشبختی را
نزد چشمانِ خیال انگیزت
با حضورِ ابدیت سر کرد؟
می شود تا لبِ دریاچه ی صبح
با تو از جورِ بلندایِ زمان غافل شد؟
یا به اندازه ی شیرینیِ یک واژه ی نیک
در صمیمیت و یکرنگیِ بیرحم دلت قابل شد؟
می شود عطرِ خوشَت نیمه شبی چون گلِ شب بویِ سپید
دلِ امیدِ مرا چنگ زند؟
می شود شنبه ی آرامشِ ما
در سحر خیزیِ اغواگرِ این پنجره ها
واژه ی بکر و حرارت باری
چون گلِ سرخِ سلام
قلبِ خاکستری و سردِ مرا رنگ زند؟
می شود ردّی از آن سرخیِ سوزانِ تو بر گوشه ی دامانِ شقایق ها جُست؟
در دلِ این شبِ تیره شبِ گُنگ
می شود این غمِ آلوده به تنهایی را
با سرودن زِ تو شُست؟
زیر این پوسته ی نازک شب
پشت این باغ تماشاییِ تار
شَبروُیی می پرسد!
هست آیا گل خوشرنگ امید
هست آیا نفسی آرامش؟...
فروردین 1393
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
با سرودن زِ تو شُست؟
درود مهربانو
عالی بود
می شود این غمِ آلوده به تنهایی را
با سرودن زِ تو شُست؟
آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا:
اگر بسیار کار کند، میگویند احمق است !
اگر کم کار کند، میگویند تنبل است !
اگر بخشش کند، میگویند افراط میکند !
اگر جمع گرا باشد، میگویند بخیل است !
اگر ساکت و خاموش باشد، میگویند لال است !
اگر زبان آوری کند، میگویند وراج و پر گوست !
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند، میگویند ریا کار است !
و اگر نکند، میگویند کافر است و بی دین !
لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد
و جز از خداوند نباید از کسی ترسید.
پس آنچه باشید که دوست دارید.