دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
|
آمدی ای ماه خوش سیمای من
بعد آن ایام هجران
تابگیری دین من
چشمه ی نوشم تویی ای نوش وای نوشین من
چشم شهلایت گشودی باردیگر روی من
آمدی با تاب گیسو تا بگیری خستگی از جان زنجیر گشته ی محزون من
تاب گیسو رانواختی بر دوتار وپود من
طاق ابروخال هندویت بگردم دین من
چشمه ی عشقت زمستی خود روان کردی نگارا جوی من
زیر باران
شهد شیرین لبت انداختی درکام من
قبل این دلدادگی من درخزانی بودمی
کلبه ی سردم به دی باغم بنا بنمودمی
ازبهار وحس زیبای جوانی جام زهری سالها نوشیدمی
ای پری روی وظریف موی
آمدی با خود بهاری ازتبار عشق را دادی به من
نازنیناازسر مهروصفایت
مرمرین سینه گشودی تا گرفتی دین من
گرمی عشقت زگرمای وجودت داده ای با بوسه ای برجان من
عشق توباطل نموده سحر وجادوی خزان عمر من
با تو در یک عالم دیگر نشینم حور من
درغروب عاشقی تابیدنوری بامدادا سوی من
سوختم کز اتش عشقت نگار نازنین لیلای من....
با آرزوی بهترینها ازیزدان پاک برای شما خوبان شعر ناب
کوچک شما بهاءالدین داودپور(بامداد)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.