يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
|
ننه پری
کنار جوی آب روان
درمانده و ناتوان
ایستاده بودم
ناگاه دیدمت
مضطرب و نگران
از دور آمدی سویم
دوان دوان
ای روشنای جان
وی روح و روان
ننه پری ننه پری
ای آنکه مرا دین و دنیا و سروری
دستم بگرفتی در دست خویش
با مهر بی کران
پای زدی بر آب زلال
میان سنگ ها و آب روان
گفتی چگونه آن طرف جوی باید بپری
با هربار دیدنت
مرا با آشیانه عشق و دنیایی خاطره میبری
ای خدای احساس
ننه پری
برایم عالمی مهر و صفا به جان میخری
بغضم میترکد به گریه هایت
کاش بودم یار روزگار تنهایت
ای ماه فرو شکسته
چشمه خشکیده
خزان وسردی چشیده
بگو چگونه است چنین ز حالم بی خبری
برایم ننه پری، ز عالمی سری
کاش میشد برویم عهد قدیم
تو هم زین زمستان پیری
به بهارخانه جوانی بپری
همرهم در دشتی از گل ها قدم زنی
ننه پری ننه پری
شهزاده و شه پری
در خاطرم هست آن شب تب آلودم
میسوختم در تب
تو چون شمع و پروانه تا سحر آتش از جانم گرفتی
و خود در آتشم سوختی
ننه پری ننه پری
جواهر خانه و یگانه گوهری
تصدقت حرفی بزن
آه مکش بخندچوگل
بمیرم برایت
که چنین گرد پیری به سری
پژمرده به دنیایی و غم پروری
شود آیا ننه پری
شبت را برم به بامدادی و سحری
تقدیم به مادرعزیزم که این روزهای تلخ پیری راباسختی تنهایی می گذرانداگرچه زمال دنیابی نیازاست امافراموشی اوراسخت می آزاردچه کنیم که باوجودتمام تلاشها هیچ درمانی نیست برحال پریشانش افسوس...
بهاالدین داودپور.بامداد
پاییز ۱۴۰۲
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما استاد استکی عزیز | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جالب و زیبا بود
جسارتا 1- پیری زمستان نیست و در واقع فصل رسیدن و بار دادن است
2- تنهایی و رهایی از وابستگی های دنیوی نعمتی خدادادی است
تا پیر موسفید از همه دنیا دل ببرد
و به رب جلیل تمسک جوید
بهترین دعای قدیما: الهی پیر شی جوان
خرم و تندرست باشید