سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        اندکی کم...اندکی بیش

        شعری از

        علی غلامی

        از دفتر غرور پاییز نوع شعر افراغ اندیشه

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳ آذر ۱۳۹۴ ۱۷:۴۶ شماره ثبت ۴۲۴۱۸
          بازدید : ۸۱۹   |    نظرات : ۱۳۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        اندکی کم....اندکی بیشخندانک
         
        به شب بگو
        فاصله نیست
        ناخوانده از غروبی دیگر
        چراغی بیافروختیم
        با یک چشمک ستاره
        جای نور ماه
        پشت پلک انتظار
        هم نفس شب
        با خیال خوب
        در این بهاری که می بارد
        این گونه او هم خاموش....
        با تحمل های مبهم
        از مرداب تا نور
        عاطفه لبریز.....
        پا به ماه تقدیر
        با اسطوره بیدار آوازهایی
        مثل شبی آفتابی
        در تقویم ناتمام
        هزار خورشید تابان
        نزدیک و دور
        با خاطرات خوب
        در قیامت های دلتنگی
        آرام و پابرجا
        پروانه ها خواهند رقصید...
        از جنس خاک
        تا ایجاز....
        چشم سکوت خدا
         
        نگاه می کنم
        وقتی که خوابم نمی آید
        اندکی کم...اندکی بیش
        تا آنجا که نگاه بر زمین می افتد
        دیوانه وار سخن خواهند گفت
        غزلباران درهم یک غزل
        ستاره چشم های تو
        چشم های آبی شب
        من به توان تو
        تا بینهایت عشق
        مات و مبهوت....
        این قمار بی برنده!
         
        سفر فاصله ها
        گفتگوی من و دل
        در نامه هایی
        که هیچ وقت ننوشتم
        از آن تنهایی ها که بوده ام......
        من خاموشی را
        از یاد برده ام!
         
        چه فرقی می کند فردا
        نور پنجره از دشت آید
        یا از ته نمناکی حبس زندانی تاریک
        بر کجای زمین نبض می زند
        یا که خاموش در عمق زمین
        یک لحظه فریاد می کشد
        نزدیک سطح آشنایی که غریبه است
        فال نیکی آمد...برخیز!
         
        به فراسوی آسمان
        چگونه از سر بگذرانم....
        ای بی گناه ترین رقص
        به دیدارم بیا
        نزدیک و دور
        همه حال و هوای من
        نوستالژی....و پاییزی دیگر
        اگر از زمین به آسمان
        نگاه کنی........
         
         
        پ.ن:
        خیلی دوست داشتم چیزی بنویسم....
        اما چیزی نداشتم......
        آخر پی نوشت....
        بهترین جایی است که....
        می توان نوشت......
         
        خندانکخندانکتقدیم می کنم این سروده را به مسیحای گرامی و برادرم....و امیر جلالی دوست خوبمخندانکخندانک
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3