جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)
آخرین اشعار ناب سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)
|
تو که خدا رو داشتی دنیا رو دوست نداشتی حال و هوایی داشتی عشق و صفایی داشتی
مهربونی ها داشتی امید به قلبها داشتی تخم وفا می کاشتی توُ دلها جا نداشتی
ندونستی که اینجا جایی نداره خدا قلب همه آدما سنگی شد و بی وفا
هر دلی از هم جدا هیچ دلی نیست همصدا عاشق مال دنیا هر کسی شد یک خدا
روُ قلبت پا گذاشتن تو رو تنها گذاشتن باهات وفا نداشتن توُ غمها جا گذاشتن
دست دلت رو خوندن احساستو سوزوندن از دنیا تو رو روندن از دلهاشون پروندن
به جرم حق پرستی عشق خدا پرستی صداقت و رو راستی حقیقت ها و راستی
نپرسیدن کی هستی انگار که هیچی نیستی توُ چشماشون تو پستی دیوونه ای تو مستی
خار توُ چشما شدی ریگ توُ کفشا شدی سنگ زیر پا شدی همه جا رسوا شدی
نُقل توُ حرفا شدی بغض خنده ها شدی اسیر غمها شدی غریب و تنها شدی
حالا با قلب تنها غربت بغض صدا خسته از این آدما نا امید از فرداها
برو تا ته دنیا بشین رو بال ابرا فریاد بزن ای خدا خیلی غریبی اینجا
S_H.H شنبه 27 شهریور 1389 ه.ش ساعت 4:43 بعدازظهر
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.