سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 30 آذر 1403
    20 جمادى الثانية 1446
    • ولادت حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها، هشتم قبل از هجرت، روز زن
    Friday 20 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۳۰ آذر

      نور جاری...

      شعری از

      محمدعلی جعفریان(عاشق)

      از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۷ شهريور ۱۳۹۴ ۱۱:۳۲ شماره ثبت ۴۰۱۱۳
        بازدید : ۳۱۰   |    نظرات : ۴۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر محمدعلی جعفریان(عاشق)
      آخرین اشعار ناب محمدعلی جعفریان(عاشق)

      نورِ جاري
       
      مسيري تا خراسان پيش رو داشت
      گهي چون مهر و گه چون ماه خورشيد
       
      كدامين واقعه در پيش رو بود
      كه ساكن شد چنين !ناگاه خورشيد
       
      غريو از شهر نبشابور برخواست
      كه :نازل شد به ما تابنده خورشيد
       
      هماهنگ همه عالم بخوانيد!
      كه تا روز ابد پاينده خورشيد !
       
      هم پُرسان كه آيا مي شود او،
      به چشم عاشقا نش پا گذارد
       
      دل ما فرش راهِ گامهايش
      اگر منـّت كنون بر ما گذارد !
       
      يكي مي گفت: ديدم خوابِ بلبل
      كه با گلهاي خود گرم سخن بود
       
      يكي مي گفت ديدم خوابِ ماهي
      كه تنها در ميان انجمن بود !
       
      يكي زانان خروشيد و چنين گفت:
      كه آخر شيعيان چشم انتظارند !
       
      بتاب اي آسمان سير از زمين سير!
      كه دلها تابِ مهجوري ندارند !
       
      :نه آخر شيعيان مر تضا ييم؟
      دل از كف دادگان مهر رويت
       
      به هنگام نماز عاشقانه
      بُــود دلهاي مشتاقان به سويت
       
      جوابِ اشياق ما چه باشد
      زلعل لب ترنّم كن كلامي
       
      به پاس اين همه دلهاي شيدا
      تكلّم كن !بيان فرما پيامي !
       
      ولي خفّاشهاي تيغ در دست
      رهِ ديدار را سد كرده از پيش
      :مبادا شهر يكباره خروشد!؟
      از اين رو سينه شان پر شد ز تشويش
       
      به نصّ آيه هاي مهرباني
      امام مهربان فرمود با خلق:
       
      من از قول پدر اواز نيايم،
      واو ازبابِ خود...از حيّ سرمد،
       
      شما رامي دهم طرفه پيامي،
      كه در آن راه ورسم رستگاريست
       
      نويسيد آنچه را مي گويم اينك
      - حديثي را كه قول ربِّ باري است-
       
      :كلام لا اله الا اللهِ من ،
      بود حصن من از قهر و عذابم
       
      وَ ايمن آنكه گردد داخل آن
      به دور است از عتاب و از عذابم
       
      ولي دارد شروطي اصل توحيد،
      - دگر باره سفر شد عزم و رايش –
       
      سر از هودج برون كرد و چنين گفت:
      وَ من هستم يكي از شرطها يش
       
      همه فهم سخن كردند آنجا
      كه معناي ولايت چيست؟ توحيد!
       
      هم اين مفهومشان وردِ زبان بود
      ولايت گر نباشد نيست توحيد !
       
      نوشتند آنچه را بنوشتني بود
      به نام آن امام مهرباني
       
      حديثِ سلسله شد يادگار از
      امام هشتم آن بحر معاني
       
      به راه افتاد و مردم در قفايش
      غريبانه به شهر طوس مي رفت
       
      تو گويي سمتِ‌مغرب ، مهر رخشان
      به امر خالق قدّوس مي رفت
       
      شميم جانفزاي از عطر يادش
      هنوز از شهر نيشابور جاريست
      وَتا باقي است دنيا از كلامش
      به قلبِ اهل معنا نور جاريست
       
      محمد علي جعفريان(عاشق)-8/12/1378
       
       
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2