سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        مناجات نامه

        شعری از

        احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        از دفتر دلسروده ها نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۱۷:۲۳ شماره ثبت ۳۶۵۰۴
          بازدید : ۲۲۹   |    نظرات : ۱۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        مناجات نامه
        خداوندا جهان را خلق کردی
        زبارانت گروهی غرق کردی
        بپوشانی عیوب بندگانت
        بیامــرزی گنـاه مجرمانت
        به محرومان نظر داری تو بسیار
        که نامت هست شفائی بهر بیمار
        یتیمان را نـوازشگر تـو بـاشی
        خدا ی اول و آخــر تـو بـاشی
        مرا توفـیق ده حـمد تـو گویم
        بجــز راهت ره دیــگر نپویم
        بده چشمی که جز حسنت نبیند
        گلـی از بـاغ حسن تـو بچیند
        الاهی درد مــن را یک شفا ده
        مرا در بـنده گـی خـود بقا ده
        به دل مـهر تو من دارم الاهی
        ز عشقت سخت میسوزم گواهی
        زبانم را بکن گویای حـمدت
        گرفتارم بـکن بـا هـر کمندت
        شدم ازدام عشقت من فـراری
        ندارم هـیج جـائـی یک قراری
        مرا محروم از لطفت مـگردان
        گرفـتارم هـمینک دام شیطان
        لباس عشق را بر من بپوشان
        ز عشقت جرعه ای من را بنوشان
        دلـم را از غـم دنیـا رهــا کـن
         چنان مجنون به عشقت مبتلا کن
        همی خـواندم کلامـت با زبانم
        چـرا جـایش نـدادم در روانـم
        مـزین کـن دلـم بـاذکر نـامـت
        بکـن ورد زبـان مـن کـلامت
        بده تـوفیق تـا آیـم به سویت
        نشانم ده که ره یابم به کویت
        خداوندا تــو رحـمان و رحیمی
        رفـیقی و ؛ شفـیقی و ؛ عظیمی
         خداوندا تو رب العا لمــینـی
        نـهانـی و ؛ هـمی پیدا ؛ مبینی
        دلم از عشق خـود سرشـار گردان
        رهم سوی خـودت هـموار گردان
        عبادت من کنم بـهر وجـودت
        نه از خوفت نـمایم چون سجودت
        نوازش کن به لطف این بنده ات را
        به بخشا از کرم شـرمـنده ات را
        اسیر عـشق دیـدار تـو بـاشم
        کـرم کـن تـا خـریدار تو باشم
        به حال مـن بکن یک دم نظاره
        مــن بیچـاره را بنما تـو چـاره
        به فکرت بـوده باشم هم شب و روز
        چراغ عشق خـودرا بر من افـروز
        ز حوض کوثــرت ده جـام آبم
        ز گـلهـای بهشتت ده گــلابم
        بسا مرهون احـسان تـو هستم
        نـباشم لایـقت گـو ئـی که هستم
        بدون تـو بهشتت را نـخواهــم
        وجودت را ؛ همیشه چـون بخواهم
        بـه فـکرت هر کجا بـاشم بهشت است
        هـمه عـالم بـدو ن تو ؛ چه زشت است
        بــده گـمنام را یک دم سـعادت
        بـگویـد چنـد غـزل اندر رضایت .
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2