سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        قسمت پانزده (منظومه فلاخن و شمشير)

        شعری از

        عليرضا حكيم

        از دفتر منظومه ي فلاخن و شمشير نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۰ فروردين ۱۳۹۴ ۰۰:۰۳ شماره ثبت ۳۵۷۰۶
          بازدید : ۶۵۰   |    نظرات : ۷۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        جنگ احمد لر با شاهرخ فرزند تيمور به خونخواهي ملك عزالدين
         چو پيك اجل جان تيمور برد 
        تنش بهر روزي به موران سپرد
         جهان راحت از آن ستم خيز شد
        كه آزاد از دست خونريز شد
         يكي شيرمرد احمد لر نژاد 
        كه بيباك بود و طرفدار داد
         همان كس كه با شاه در اندكان 
        گرفتار شد با سران لران
         مريد يكي مرد آزاد بود
        كه فضل لهِ استرآباد بود
         به خونخواهي شاه نيكو نهاد 
        به قصابي شاهرخ دل نهاد
         مدد خواست نزد خدايش نخست 
        ز دنيا و عقبا همه دست شست
         براند اسب را تا به شهر هرات
        در آمد به نقش  يكي از شكات
         به نزديك رفت و بخواندش به نام 
        كه يكدم شنو از منت اين پيام
         بگفتا كه مرد نمدپوش كيست ؟
        چه خواهد ؟پيامش بدانيم چيست؟
        نگهبان دمي غافل از كار او
        بشد تا چه آيد زگفتار او
        به ناگاه چون برق از جا جهيد 
        يكي خنجر آبگون بركشيد
        بزد تيغ بر پهلوي نابكار
        نمدپوش احمد لر نامدار
        تن شاهرخ پور آن گورگان
        به ده چاك كرد احمد پهلوان
        وليكن ز تقدير ايزد نمرد
        كه از تيغ او جان سالم ببرد
        سپاه نگهبان سراسيمه راه
        ببستند بر او در آن رزمگاه
        به شمشير تيز و به تير و سنان
        دريدند آزاده ي لرسِتان
        شهيد وطن احمد سينه چاك
        شد آرام آنگاه در زير خاك
        چو روزي رود بيگمان جان زتن
        همان به كه گردد فداي وطن 
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2