اختر او چه می کند !
(مثل فردوسی پور بخوانید !!)
اختر او چه می کند! در دل آسمان شب
جمله ی کهکشان دهم تا که شود از آن من
نیست زیان اگر دهم جمله ی کهکشان که باز
در همه آسمان دل ، اوست چو کهکشان من
چشمک گاه گاه او از سبد نگاه او
می کشدم به راه او ، از ره بی نشان من
جلوه ی او تنیده در گستره ی فضای عشق
از هیجان گفتنش ، بسته شود زبان من
خیره به آسمان شوم موقع مستوری او
می رود از دوری او ، تاب من و توان من
کشتی لحظه های من منتظر هوای اوست
تا بوزد نسیم او ، در دل بادبان من
مقصد موج سرد شب ، سینه ی گرم ساحل است
موجم و بی قرار و او ، ساحل بی کران من
نیست شنیدنی ولی قصه ی روزگار من
ناب شود چو او شود ، راوی داستان من
گردش ماه آسمان ، رفتن ماه و سال ماست
وقت عبور ماه من ، کی گذرد زمان من
ای که مسیر رفتن و کعبه ی مقصدم شدی
دیدن تو نمازم و نام تو شد اذان من
بی تو بهار من پر از، بوته ی زرد بی کسی است
غرق شکوفه می شود ، عشق تو در خزان من