چهارشنبه ۲۸ آذر
دو شعر غزل وشعر نو شعری از سکینه تاجمیری (نوا)
از دفتر غزل نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۳ ۰۰:۵۳ شماره ثبت ۳۳۶۰۶
بازدید : ۹۰۸ | نظرات : ۵۵
|
دفاتر شعر سکینه تاجمیری (نوا)
آخرین اشعار ناب سکینه تاجمیری (نوا)
|
خدا حافظ خدا حافظ برو عشقم که دنبالت نمی گردم
چنان از بی وفایی های تو خسته ودلسردم
زمانی عاشقت بودم، بریدی بی تفاوت دل
اسیر ت بوده ام اماچه ساده کرده ای طردم
تو بودی به نهال عشقمان ساده زدی تیشه
بدان پس این بلا را من سرعشقم نیاوردم
برو آسوده خاطر ،دل نمی باشد برایت تنگ
خیالت را دراین قلب شکسته سر نگون کردم
نشستم پای تصمیمِ تو چون که رفتنی هستی
نمی خواهم کنی رحمی به روی خسته و زردم
دگر بستم دل و دیده به روی تو به سانی که
نشاید باز هم آیی درون قلب پر دردم
چه می سنجی توانم را که قلب من شده ازسنگ
به جای عشق تو دیگر شکیبایی بپروردم
اگر دیدی که تنهایم وفاداری به عشقت نیست
که بس رنجیده ام از تو دگر بیزارِ هرمردم
طلسم غم شکستم با «نوای» ناب آزادی
وبرف بی نیازی را به بام دل بگستردم
انتظار
نخ وسوزن داری؟
واسه قلبم میخوام!
آخه اونقدر
خشن رفتی که
زیر پاهات تن گلبرگ دلم زخمی شد!
....
تو چقدر بی رحمی
تو چقدر نامردی!
تو نگفتی به من از موقع برگشتن و از اومدنت
تو نگفتی تو کدوم جاده بیام پیشوازت
لا اقل بهم می گفتی برای دیدن تو
تو کدوم کوچه ی این شهر درندشت بنشینم
به امید اینکه
رد شی از اونجا و
تو رو اونجا ببینم
حالا مجبورم که
هی تموم کوچه هارو پاسبونی بکنم
مشکل من این نیست
من فقط توی یه چیزی موندم
چرا بی استثنا
هرکسی رد میشه
زیر لب...
یه چیزی با خودش میگه... میخنده؟
نکنه رازمنو میدونن؟!
که منم مثل زلیخا عمریه آوارم
نکنه می بینن
داغ روی دلمو؟!
تو تماشا کردی
جگر سوخته و این دل پر خون منو
تو که یه نامردی
و منم دیوونه
که هنوزم به امید دیدنت میشینم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.