جان پاک

به نام خدا

باد لــغــزد زیر سنگ و ......گَرد و خاک آرد پدید
با خراش و چنگ خود صد چین و چاک آرد پدید

پنجره تحت فشار از رویت ماه است و .....گَرد
خنجری بر حنجره قصد هلاک آرد پدید

خون دل ،اشک روان ؛ ریزد به دامن لحظه ای
ضربه ای که یک تبر بر شاخ تاک آرد پدید

مادر عشق ابتر از روح مسیحایی دگر
مریمی کو؟ تا ز نخلی اصطکاک آرد پدید؟

دل به باد هرزه گردی دادن از روی هوس
لکّه بر رختی سپید از رنگ لاک آرد پدید

پای بی پوتین سُریدن در پلاتین و "پَتَک1"
کوچه ی بدنام را شأن و پلاک آرد پدید؟!!!

کار دنیا بر اساس یک دم است و بازدم
رفتگان را عبرتی بهر ملاک آرد پدید

دوری از کین و حسد از صدق و الفت می رسد
"مهربانو" مهرورزی جان پاک آرد پدید

پ: ن

پَتَک = در زبان ترکی به معنی کندوی عسل