يکشنبه ۲ دی
حافظ نغمه ی داوود و مزامیرم کرد شعری از خدیجه زینالی ( مهربانو)
از دفتر غزل نوع شعر مسمط
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۳ ۱۰:۱۷ شماره ثبت ۳۰۹۳۲
بازدید : ۱۲۵۳ | نظرات : ۱۲۸
|
دفاتر شعر خدیجه زینالی ( مهربانو)
آخرین اشعار ناب خدیجه زینالی ( مهربانو)
|
بــه نــام خـــدا
مخمسی با تضمین از شعر استاد فاطمه لشکری
من اسیر شب و زنجیر و قفس در بغلم
از عـقـوبات خودم شعله کشان ، مشتعلم
عاشق روی تو ؛ آواره ی کوه و جبـل ام
( شاعر شب شکن و .....شاهد شهر مثلم
شهره ی شهرشده ؛شیشه ی شهد وعسلم)
آب و آیینه .........جلا می دهد ایمان مرا
یاد تو ، پرکند ؛ این سفـره ی بی نان مـرا
شاهدم ؛ عشق تو ؛ بس ؛ پاکی دامان مرا
(سّر سودای تو ســوزانـده ؛ دل و جان مرا
ســایــه ی سرو تـو ، سامانـگـر روز ازلم)
چشم ...برمعجـزه ی صـاعقـه آسـای توام
پی ایمای ..همان ....دیده ی شهـلای توام
مست مست ازدم عیسی ؛ ید بیضای توام
( من مگرمعتکـف ....معبــد مینــای تـوام
مـــوم مهر تو مرا مُهر نموده ...به دلم)
لا اُبالی شدم ؛ و عشق تو زنــجیرم کرد
سایلی بودم ؛ و مهـرتو؛عجب !میرم کرد
حافط نغـمـــه ی داوود و مـزامیـرم کرد
(جرعه ی جام تو جان داد وجهانگیرم کرد
جـاری از جـور تو گردیده ....جواز اجلم)
می نشینم ؛ به سر سفره ی پر نعمت تو
بشنوم صدق و صفا،ازسخن و صحبت تو
بی نیاز ازهمه کس دستِ من و ثروت تو
(دیرگاهی است ؛ که دردایـره ی دعوت تو
در دل انـگیــز تـریـن دوره ی دور امــلــم)
غصه غواص کند؛ غوطه ورم؛ در یَم تو
گاه گاهی ، بنـوازد ؛ دل مـن ، نم نم تو
مثل جمشیدم ؛ و مغـرور ؛ ز جـام جم تو
(غرق غرقاب غرورم ؛ که چنین در غم تو
غـافل غوطه ور و غـرقـه ی غـوص دغـلم)
حلقـه ی دار خـودم ؛ تـار نـخ و مــویم بود
غافل از غفلت خود ؛ غیـر تو در کویم بود
لغـزش،این بود؛که غیراز نظرت سویم بود
(قبل ازاین ،قبله ی من قلب خدا جویم بود
قـربت و قصـد تو افکنـد ؛ به قلب و بـدلم)
شعله های تن وجان از سرخود سوزی نیست
آتـش عشـق تـو ، افتــاده ؛ زر انـدوزی نیست
کشـور جان ، که دگـر در پـی پیــروزی نیست
( راز این سـوز تو ، و سـازمن امروزی نیست
از ازل زمـزمه ی ذکــــر تـو بـوده غــزلــم)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.