چهارشنبه ۲۸ آذر
باز یافت شعری از صبّاغ کلات
از دفتر خلوت شاهد نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۳ آبان ۱۳۹۳ ۰۰:۴۰ شماره ثبت ۳۱۱۴۱
بازدید : ۲۰۱۴ | نظرات : ۲۱۵
|
آخرین اشعار ناب صبّاغ کلات
|
خـواهی به خـلوتی شـده ؛ خـود را ، صدا کنی ؟
تنهـا شـوی به این تـک ؛ و تـن را ، رها کنی ؟
یک خـویـش نـاب ؛ دور ز غـوغـا ی مشـغــله
زیـرشـمــد ، شـمـن شــده ، خود را، خــدا کـنـی
بـی ارزش فـزوده ، قبـیـلـه است ، از آن قبـیـل
عـریان زعـاریت ، چه تـوانی تـو ؟ تـا ، کـنی
آنگاه، عنصرت، خلوص نمـادست ؛ و جا نمـاز
مأموم ، خود ؛ امام ، خود ؛ به خودت اقتـدا کنی
درعمـق دل ببینی ؛ وسـوزی ؛ به خـویش جـان
صبح - عاقـبـت به خیـر شـدن - را ، دعـا کـنی
- صد گفتـه ات ، به نیم عمل - رو ، به ره نشد
چـونم ؟ به - محض ، گفته – مجازات ها، کنی
گلخنـد عشـق ، سـرد و کِبـک وار، چون کـیِـف
برفی شود هـوا ؛ به خفـا ، هم ، که ، هـا ، کنی
خجــلـت گـریـز می شــود از عصمـتــم ؛ نـگاه
من ، آینـه م ؛ چگونـه تـوانی ؟ که – تـا– کنی
در بنـچـق سـفــر ، هـمــه اسـبـاب ، بـاز بـیـن
فـرصـت نمی دهـنـد ؛ ز نـو ، دست و پا کنی
باغ جهـان ، چه چهــره گشا ! سبزپنجـره ست
پهـن سـخــا ، ببیـنی ؛ و از خـود ، حـیـا کنـی
دردرس مـانده ات ، سبـب از خویش باز پرس
عمـری دو باره ، نیست ؛ به پـاس ، ابتـدا کنی
دانـی ؛ که چیست ؟ معنی هیهـات ، درحیـات
در- سـایـه های نسـیه - ، نشینی ؛ صفـا کـنی
زنجیــره ء معــاش ، کنـد ؛ تـون دل ، آتشیـن
گیسو به شـوب را ، زسرت چون ؟ تو وا کنی
هـرم اجـاق ، اگر ندهـد ؛ شوق و شـور عشق
وقتی - نظـر نکـرده - چه نـذری ! ؟ وفـا کنی
....................................................................
1 – عروض :
صبح ، عاقبت به خیر .. = صب .حا . ق . بت . ب . خی . ر
در اینجا ، . ع . هم ، همزه تلفظ می شود . و در الف ادغام .
بقیه را ، مهــربـانـوی دانشورم توضیح می دهند .
2- کوچه ..( محاوره ) :
الف = از سرخود واکردن . یعنی : طرد .
ب = تا کردن . یعنی : رفتار
ج = نظر کرده .یعنی : مورد عنایت معجزه گونه
3 - بدیع :
ارسال المثل = دوصد گفنه چون نبم کردار نیست .
4 - تاریخ : تلمیح به شاهنامه فردوسی توسی .
بزرگی ، سراسر، به گفتار نیست
دوصد گفته چون نیم کردار نیست
( کاش ! مانند گذشته ها یکی از عزیزان فنون ادبی را تشریح فرمایند .مفصل . )
5 - دستور :
مشغله = اسم ابزارست. مثل : ملعقه = ملاقه و.. ملحفه = ملافه
اضافهء مقلوب = خلوص نماد = نمادِ خلوص
سایه نسیه = سایهء نسیه . ( که کسره ساقط ست )
در بعضی اضافه ها ، کسره در اثر کثرت تلفظ می افتد
مثل : پدر ِ زن = پدر زن .
....در قلب اضافه کسره ، می افتد ....
اینجا ( نوعی تباین و تضاد وتطابق = بین شب وسایه و نسیه )
6 – واژگان :
تک = یورش .... پاتک ضد آن ، پاسخ به یورش
شوب = گیسوی آشفته ، دستار
شمـد . = روانداز نازک
شمـن = بت پرست .
گلخنـد = گلخن = تنور ، آتشکده
محض = ناب .
نسیه = نسیئه ( موعد دار ) .از نسیان . فراموشی
7 - جغرافیا :
کبک ، شهری کانادایی
کیِ یف ، پایتخت اوکراین
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.