وقتی که قانون قلم را ،با خط مبهم می نویسند
سهم تمام واژه ها را،از روشنی کم می نویسند
وقتی که پشت چادر شب ،خورشید را جا می گذارند
روز تمام ماهها را،رنگ محرم می نویسند
تا زهر چشمی از نگاه گل های سرخ باغ گیرند
"اردیبهشت"فصل ها را، "اردی جهنم " می نویسند
پرواز را خط می زنند از،اندیشه ی سبز کبوتر
جایش حصار و انتظار ودیوار محکم می نویسند
اول برای جان "سهراب"،یک زخم کاری می سرایند
آنوقت - باتأخیر- پهلوش،دارو و مرهم می نویسند
از مکر "کیکاووس" پیر است خونگریه ی "تهمینه "اما
با ناجوانمردی گناهش را پای رستم می نویسند
افسوس،عین اتفاقند،هر جا که می افتند بی شک
آن نقطه را با استواری،ویرانه ی بم می نویسند
برگردن سرو و سپیدار،تقدیر شوم چوبه ی دار
پای نگاه هر صنوبر،زرد مسلم می نویسند
...
نفرین به دستانی که هر روز،با تکیه بر پوشال قدرت
سهم نگاه مادری را،هفتاد من غم می نویسند
جا داره از همراهی لطف و بزرگواری دوستان در این مدت سپاسگزاری کنم.