قسمت اونا بشی که عاشقند برات زیاد
شایدیه فرصتی بشه قشنگیهات بهش بیاد
شاید یه فرصتی بشه،مثله هوایه قهوه ای
رد بشی از خیال من، از روزگار من بری
بری به سمت کهکشون، به دوردورایه آسمون
بری که دیگه هیچ موقع، حرفی نباشه بینمون
بری ولی با سرنوشت، تا بکنی مثله خودش
نه اینکه روز و شب بگی، خدا خودش اینو نوشت
من دیگه عاشق نمیشم، درسته سخته باورش
ولی فقط خودت بدون، من موندمو این سرنوشت
سربه سر دلم نذار، میخای بری بذاربرو
نذارکه وابسته بشیم،دلم میخاست فقط تورو
خیال پست تو راحت، اگه خیانتت رواست
باید بگم که زندگیت، پر از کلک، دوزو ریاست
زیاده فرصت، زیاده، حتی اگه بخوای بری
حتی اگه بنام عشق حرفاتو بخوای بگی
ازهمه چیزو همه کس حتی دلم حرف می زنم
گلایه هام زیاده و بازم تویی برام صنم
می گی عاشقم، می گی عاشق توام، ولی نه لایقت
می گم آسونه اگه ، حتی نخوادم (نخواهد هم) اون دلت
زندگیم بنده به یه بهونه ساده تو
اگه زندگی نمی کنم، دلیل اون تو هستی ،تو
خواهشم اینه ازت، یک تقاضایه بلند
مثه آسمون نباش، به ادعای من نخند
می دونم دستم بهت نمی رسه به سادگی
میشه خواهش بکنم جواب ما رو هم بدی
عزیزم این زندگی ساده و بی دردسره
نکنه سختش کنی، بعدش بگی که می گذره
من و تو اگر که عاشقم باشیم
اگر که تاآخرشم باهم باشیم
بازم آسونه بخوام تموم کنم
همه خاطرمو تو ذهن تو مسموم کنم
بازم آسونه برام عوض کنم زندگیمو
بازم آسونه برم اون ور آب بدون تو
می تونم غرق همه دنیابشم تا بمیرم
می تونم دنیابشم تا همه جارو بگیرم