سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 27 فروردين 1404
    18 شوال 1446
      Wednesday 16 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

        چهارشنبه ۲۷ فروردين

        اززبان مادرشهیدغواص..بانام آبی ِ دریای ِ خون

        شعری از

        محمد بابایی حسکویی

        از دفتر جاودانه خواهم ماند؟ نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۴ ۲۲:۰۷ شماره ثبت ۴۰۵۵۱
          بازدید : ۵۲۲   |    نظرات : ۱۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد بابایی حسکویی

        گاهی همین فاصله را، معنای دل کندن کنم
        گاهی برای بودنت، شمع جهان روشن کنم
        گاهی صدای پای تو، پشت هزاران دلهره
        گاهی هزاران دلهره، تفسیر یک گلشن کنم
        من مادری با دلهره، آکنده از درد و گله
        من زنده ام تا نام تو، در این جهان متقن کنم
        فردای دنیایم چه باک،  با خستگیها بگذرد
        من قاصد عشق تو و غواصی ِ میهن شوم
        ای خسته ی بی ادعا، ای دست تو بسته و پا
        من شاکر این خنده ات، در چشم آن دشمن شوم
        گاهی که میخندی به من، درپشت رویاهای تن
        من باصدای گریه ام، محو همان بستن شوم
        ای آبی دریایه خون، قربانیه دنیای دون
        افشا کن این بسته شدن، تاپتک رو آهن شوم
        گاهی که میزنم صدا، درخلوتم آید ندا
        غصه نخور ای مادرم، تا وارد وطن شوم
        حالا صدای گریه ام دیگر نمی آید. چرا؟!!!!!
        تا بعدسی سال انتظار، لایق بوسیدن شوم
        فردا برایت میزنم، در کوچه ها شمع خیال
        با پای بسته ات بیا، تا محو بوئیدن شوم
        قافیه ها ناخوداگاه تغییر پیدا کرده
        متن شعر رو آنگونه ک ب ذهنم رسیده نوشته ام
        اساتید گرامی خوشحال میشم از نظراتتون بهره مند شوم
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        مسحورِ چشمِ مستِ تو را شرابِ لعلِ لبت مگر دوا بکند
        آذر دخت

        روزگاریست که در میخانه خدمت میکنم ااا در لباس فقر کار اهل دولت میکنم
        سیده نسترن طالب زاده

        د ساربانا بار بگشا ز اشتران ااا شهر تبریزست و کوی دلستان ااا درودی دگربار سرکارخانم دکتر حسین زاده شهدخت ادب و عرفان و تعالی ااا اشعلری برگزیده از دیوان استاد بهار بود تقدیم حضور یازان و دوستات ااا دور است از ادب کمترین ااا طعنه و ایذا در محضر سروران عالی قدر ااا ژرف بود ابیات در نگاهم همین ااا با مهر بی مر
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        من متعجبم سلام بانو دکتر طالب زاده نمی دانم سلام و احوال پرستی تان بامن کجا و شعر طعنه دار زهرآگینِ فرومایه خواندن دوستان من یا من کجا ااا خب کدام یک را باور کنم ممنونم از فیض نصایح ملوکانه ی شما بانو واقعا نواختی مان آه و بدرود
        سیده نسترن طالب زاده

        ر مگیر از فرومایگان دوستان اااا که حنظل نکارند در بوستان اااا که ذات نکو آید از خانمان ااا چنان آب نیکو که از اسمان اااا درودتان بانوی معززنیمه شب بهارانه نیکوو بکام

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1