دوشنبه ۳ دی
هی پر شد وخالی شد وجوشید وغزل گفت شعری از حسین دلجویی
از دفتر بخاطر چشمانش نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۳ ۰۳:۱۳ شماره ثبت ۲۶۸۱۸
بازدید : ۶۶۴ | نظرات : ۵۲
|
آخرین اشعار ناب حسین دلجویی
|
یک بار فقط چشم تو را دید وغزل گفت
یک دفعه فقط نام تو پرسید و غزل گفت
.
دیشب سر شب بود در آن جمع که ناگاه
در قافیه اش یاد تو رقصید و غزل گفت
.
درجشن تو چرخیدی و رقصیدی و یکبار
موهای تو بر حاشیه پاشید و غزل گفت
.
لرزاندی و لرزید بم و ارگ نگاهش
آوار شد و پیش تو بارید و غزل گفت
.
ذهنش پر آرایه ی حوا و هــوس بود
تا سیب سر شاخ تو لرزید و غـزل گفت
.
چون جام شرابی پس هم رنگ عوض کرد
هی پر شد وخالی شد وجوشید وغزل گفت
.
یک بچه مسلمان و شب و گنگ و بنارس
بت گونه تو را دید و پرستید و غزل گفت
.
موسی صفتـش نیل گشودی به فسونی
چون مار به افسون تو پیچید و غزل گفت
.
یک عـمر تو را دیدم و شاعر نشدم من
یک بار فـقط چشم تو را دید و غزل گفت
=====
دلجووو
دوشنبه5 خرداد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.