سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 خرداد 1403
  • روزجهاد كشاورزي (تشكيل جهادسازندگي به فرمان حضرت امام خميني -ره-)، 1358 هـ ش
10 ذو الحجة 1445
  • عيد سعيد قربان
Sunday 16 Jun 2024
    مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

    يکشنبه ۲۷ خرداد

    فرصت!!

    شعری از

    از دفتر غربت موهوم نوع شعر

    ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۵ فروردين ۱۳۹۰ ۱۸:۳۰ شماره ثبت ۲۵۵۵
      بازدید : ۸۳۳   |    نظرات : ۱۱

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر

     

     

    خدایا ریشه ی نامردِ از خاک،

    برانداز و بکن  این خاک ازاو پاک،

     

    چون از نامردِ بیند خلقِ آزار،

    بُوَد نامرد برای خلقِ سربار!

     

    تو ای نامرد اندیشی که مردی؟!

    مباشد این چنین، تو هرزه گردی!؟

     

    رها کن خویش را از نام مردی!

    چرا  نامردِ؛ چُون خالی ز دردی!

     

    بهای آدمی خیلی فزون است!

    فروشِ آدمی خیلی زبون است!!

     

    تو که وارسته ای از درد مردم!؟

    چه دانی از لقای زرد مردم؟

     

    امید دارم دگر از نامِ مردی،

    ببینم خویش را نا کام کردی!

     

    بزه کاری و مکاری روا نیست!

    به ریش مرد هااین ها دوا نیست!

     

    بیا بنگر که مردی هستِ شیرین،

    گذر بنما ز کرده های دیرین؟!

     

    بوَد یاری گری آرای مردان،

    به مانند علی مولای مردان،

     

    بیا بیرون از این چرم پُر از رنگ،

    به تن کن پوششی  خالی ز نیرنگ!!

     

    کمند ذلت از گردن رها کن!

    کمند مهر بر گردن روا کن،

     

    نمی دهند مردان بر کسی لم!؟

    نمی کنند گردن هیچگه خم!

     

    و مردان دست پر از پینهء خویش،

    نمی نهند روی سینه ی خویش!؟

     

    به پیش هر زر و سیمین پرستی،

    که تا افتند از پستی، به پستی!!

     

    بیا کن از خودت نامردمی تَرد!

    و با مردم بشو انباز از درد،

     

    بیا و مرد مردانه صفا کن!

    بیا بار عناد از خود رها کن!

     

    امید دارم دلِ مردان کنی شاد!؟

    تمامِ خود پرستی ها دَهی باد..

    ...

    پژواره

                                                           انباز=شریک
    ۰
    اشتراک گذاری این شعر
    ۱ شاعر این شعر را خوانده اند

    Guest

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0