سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        صاحب خانه ي پدر

        شعری از

        ژاکان باران ملکشاهی

        از دفتر پاييز‍ بي انصاف نوع شعر موج نو

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۹ فروردين ۱۳۹۳ ۱۸:۱۶ شماره ثبت ۲۵۰۸۲
          بازدید : ۱۰۱۱   |    نظرات : ۱۲۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        • در طی سالهای اخیر خانواده ها ایـــرانی دچار مشکلات زیادی در رابطه با مواد مخـدر و نوشیــدنی   های غیر مجاز شده اند
        • گرفتار شدن سرپرستان خانواده در چنگ اعتیاد از یک طـرف و فقـر و تنگ دستی از طرف دیگر باعث به وجود آمدن معضلی به نام فقـر و فحشا گردیده است که قربانی اصلی این معضل اگر چه در نگاه اول مردان و سـرپـرستان خانـواده ها به نظر می آید ولی در باطـن این دختـرانٰ ،  زنان و مادران  پاكـدامن هستند که بیشترین خسارت مالی روحی و اخلاقی را از این پیش آمد متحمل می شوند
        • براي نوشتن اين اشعـار(مجموعه شعر زانيه ي شيطاني 70 شعر) و (مجموعه شعر بانوي مرتـد 60 شعر) از تمام دختـران و مادران پاك دامـن و پـدران بزرگوار و زحمتكش عـذر مي خواهم . اما بسيار  لازم ميـدانستم به چنيـن موضوع ناگـوار و تلخي بپـردازم .  نمي شود هميشه در مورد گل و بلبل و عشق و عاشقي نوشت و فرياد "همه چي آرومه ، من به تو دل بستم "رو زد .

         

        "صاحب خانه ی پدر"

         

        پدر که می زند آخرین پیک شرابش را

        صاحب خانه ي شاكي

        می زند با فحش

        درِ فـرسوده ی چوبی را

         

        در که باز می شود

        پدر می بخشد

        به صاحب خانه ی پیـر و حریصش

        چند شبی ، تک دختــرِ

        بي پناهش را

         

        در ازای کـرایه ا ي عقب افتاده ،

        مشتي اسكناس . . . !

         

        نصفه ها ی شب ؛

        صدای ناله ها و شیـون ها

        مي شكند سكوتِ تلـخِ

        چهار كنج خانه را

         

        دخترك مي گريد

        پــــدر مي خندد

         

        با پوکهای پی در پي سیگار- ی

        به هفت جدو آبادش

        می خندد

        هی می خندد  و می خندد

         

        چند ماه بعد ، دخترك بغض کنان :

        پدر ميهماني  ناخوانده  داريم

        من روز هاست

        نوره ات را

        برايت از صاحب خانه ات  باردارم...

         

        پدر با شرمساری :

        آخ ... دخترم لعنت به من....

        لعنت به من.....

        ولی حالا خدا کند دختـر باشد

        همانگـونه وقتی مادرت تـو را

        از صاحب خانه باردار بود

        دعا کردم ، دختر باشد...!

         

        "كاك باران ، بـرج اول بهـار 92"

        کلمن کاکس می گوید:

                       "در زندگی ام هرگز از آن کس که با من موافق بوده است ، چیزی یاد نگرفته ام"

        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0