سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        پدر

        شعری از

        رضا نظری

        از دفتر چهار پاره ها نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۲ ۰۰:۴۴ شماره ثبت ۲۴۶۵۲
          بازدید : ۷۹۴   |    نظرات : ۱۲۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        پدرم ژاندارم بود...

         

        قبل از انقلاب در جنگ ملا مصطفي بارزاني با صدام حضور داشت ...

        بعد هم در درگيري هاي مرزي قبل از جنگ و در نهايت در هشت سال دفاع مقدس...

         

        خدا را شكر كه نه پدر و نه برادرهايم كه ان ها هم در سال هايي در جبهه بودند خراشي برنداشتند تا امروز نداشته هايمان را هم به جاهايي نسبت بدهند!

         

        پدر مانند من بي سواد بود...

        اما خوب مي فهميد اوضاع جهان را...

        يك ماه قبل از قبول قطعنامه 598 خود را بازنشسته كرد...

         

        پدر

         

        من نمي گويم كه او پيغمبر است

        يا كه همچون طفل، معصوم است و پاك

        من نمي گويم ملائك در  برش

        - خفته اكنون، سال ها در زير خاك-

         

        رفت و با خود برد آمال مرا

        جان و روحش از غمي سرشار بود

        در دل ام اما هميشه زنده است

        با دو چشمي كه پر از اسرار بود

         

        سال ها در حفظ مرز پر گهر

        خون دل ها خورد و شب ها را نخفت

        از شمال و شرق و گرماي جنوب

        غرب، آن جايي كه شد با خاك، جفت

         

        ياد مي آرم نصيحت هاي او

        نه.. نصيحت نه، از آن گفتار او:

        " جنگ را سرباز، سر، بازد، فقط

        مي توان ديد اين از آن رفتار او

         

        مكر و حيله در دل سرباز نيست

        ره ندارد  مكر  در پيكار او

        جنگ را ره مي برد سياس و بس

        با سياست ها  ز  فن، سرشار او"

        ......................................

         

        ترس من اين است، سياس وطن

        راه را گم كرده باشد پيش از اين

        ميهنم را دوست دارم، ليك، ليك

        من چه گويم؟! من چه گويم بيشش از اين؟!

         

        1392/3/3

        كرمانشاه

        روز پدر

         

        پ.ن.

        پدر م مي گفت سرباز ها مي جنگند ، ولي سياستمدارها نتيجه ي جنگ را مشخص مي كنند....

         

        پ.ن.

        بسياري از رزمندگان را ديدم كه بعد از قبول قطعنامه زدند توي سر خودشان...

        پ.ن.

        پدر م يك ماه قبل از قبول قطعنامه خود را بازنشسته كرد، و بعد از قبول آن دوستانش كه نظرش را پرسيدند فقط لبخند تلخي زد و شانه اي بالا تكاند...من بچه بودم(چهارم ابتدايي) اما دور از جنگ نبودم.. ولي هرگز دليل اين لبخند تلخ را درك نكردم... گمانم فقط كساني كه در جنگ شركت مستقيم داشتند اين را خوب درك مي كنند...

        آقاي مجاهدنيا...

        شما يك كهنه سرباز  هستيد كه در جنگ حضور داشته ايد و ان روزها را درك كرده ايد با تمام وجودتان...

        چند سوال دارم:

        دليل لبخند تلخ پدرم چه بود؟

        شما بعد از قطعنامه چه حسي داشتيد؟

        حالا چه حسي داريد؟

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1