چهارشنبه ۲۸ آذر
رویای آبی شعری از رضا نظری
از دفتر شعر نو نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۰:۳۲ شماره ثبت ۴۴۷۱۵
بازدید : ۹۳۶ | نظرات : ۸۱
|
|
منم و جاده ی پر پیچ و خم تکراری
تویی و پنجره ی چوبی رو به دریا
و در آن سوی دگر
روی یک کوه بلند، برمی افروزانم، آتشی را به بلندای زمان مستی
از همان وقت که خورشید به خون بنشیند -مثل زخمی که به دل می بینی- تا طلوعی مبهم ،که پر از تکرار است
چاره ای باید جست
قایقی می خواهم
ولی...
اما...
شاید...
که به دل پیمایم
همه ی دریا را
تو در آن سوی بمان
نکند برداری
چشم خود از دریا!
تو در آن سوی بمان منتظرم
که به دل می گذرم
از همه دریاها
۱۳۹۴/۱۰/۲۶
کرمانشاه
رضا نظری
پ.ن.
مدت هاست شعری که بتوان متشر کرد در میان بداهه هایم نمی بینم، حالا یکی منتشر کنم، اگرچه خودم عادت کرده ام به اشعار انتقادی! این یکی از زیر دستم در رفت! به قول بزرگوار نکته دانی...
پ.ن.
تقدیم شد به دوستی قبل تر
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.