پنجشنبه ۶ دی
رکود شعری از آتوسا جوادپور
از دفتر کهنه سرا نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱ آذر ۱۳۹۲ ۰۰:۱۶ شماره ثبت ۲۰۵۵۲
بازدید : ۵۰۴ | نظرات : ۱۱
|
آخرین اشعار ناب آتوسا جوادپور
|
هر بامداد،
سرخیِ دیوانه ی پگاه،
جان می کند،
در زیر خواب سنگیِ صبحی تکیده رنگ
و لِنگ ظهر،
آغاز می شود،
یک روزِ بی صدا و ولنگار،
بیهوده در تداومِ تکرار.
بعد از تظاهراتِ خسته ی خورشید،
و گیجی و خمودی گرما،
در گرگ و میشِ لحظه ی آشوب ،
یا انفحارِ عاصیِ احساس،
عشق،
آرام می خزد
با جلوه های ساحر و رنگی،
بر روی شیشه ها.
و قلب ،
این ناجیِ شکسته ی شک دار،
با دستمالی از تپش و تردید،
و دانه های اشک ،
آهسته می کُشد،
آن لکه هایِ نازکِ روشن .
تلخ و دراز
شب،
خمیازه می کشد،
در ظلِ چلچراغِ نزاری
و خواب،
با خویش ،
تا بیشه های تیره ی اندوه می برد ؛
این خفته ی همیشه ی بیدار.
دیری ست
جا مانده یک تبسمِ شیری ،
در کامِ کودکی.
دیری ست
غمگین نشسته در افقی دور،
غوغایِ زندگی.
دیری ست ...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.